

انگلستان، سال ۱۹۴۰، جنگ جهانی دوم. پس از عقبنشینی فرانسه، انگلستان پیشنهاد سازش "هیتلر" (استیفل) را نمیپذیرد و منتظر تهاجم نیروهای آلمانی میماند. در ماه اوت، نخستین حمله آلمانی علیه نیروی هوائی سلطنتی صورت میگیرد و مارشال هوائی "سر هیو داوینگ" (اولیویر) تاکتیکهای نظامی ویژهای را به اجرا در میآورد. در جنگل متقابل، خسارات سنگینی به هر دو طرف وارد میشود، اما فسران ارشد ارتش انگلستان در تاکتیکهایشان اتفاق نظر ندارند. وقتی یکی از هواپیماهای آلمانی بدون برنامه قبلی بمبهایش را بر لندن میریزد، جنگندههای انگلیسی نیز در عوض برلین را بمباران میکنند. "هیتلر" نیز دستور بمباران شهرهای انگلستان را میدهد، اما نیروی هوائی سلطنتی انگلستان تمامی حملات را دفع میکند...
٭ فیلمی در نهایت ملاحظهکاری بدون جسارت و خشونت، و ضد قهرمانی، که عمدتاً بر جنگ هوائی تکیه میکند و کمتر به آدمهای روی زمین توجه دارد. جنگ و مبارزه بین دو ملت نیز به جنگ انسان علیه انسان و حتی بیشتر از آن، ماشین علیه ماشین منحصر میشود، و بهرغم فیلمبرداری زیبای اسکیتس کلی و جان جوردن از درگیریهای هوائی، تقریباً همه آنها شبیه به هم تکرار میشوند و باعث یکنواختی صحنه میگردند. هامیلتن و فیلمنامهنویسانش سعی کردهاند تا با وارد کردن شخصیتهای بیشمار (که حضور انبوه بازیگران سینمای انگلستان را در آن مؤید همین نکته است) روایت خود را جذابتر و عظیمتر کنند، اما در این میان، تنها بخت با اولیویر هم راه برده و دیگران، آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفتهاند. تماشاگر امروزی فیلم نیزا بیشتر به روایت تصویری درگیریهای هوائی، که از اهمیت تاریخی ویژهای برخوردار هستند، اما گوئی فیلم در زمان ساخته شدن، این نکته را در نظر نداشته است.