جفرسن میسیسیپی، اوایل قرن بیستم. ورود اتوموبیل "باسمکاسلین" (گیر)، ریشسفید محل، توجه همه را جلب میکند. اما "لوسیوس" (وگل)، نوه "باس" و "بون هاگنبک" (مکوئین) یکی از کارگران مزدور خانواده، بیشتر از بقیه شیفته آن میشوند. هنگامی که "باس" و والدین "لوسیوس" برای شرکت در یک مراسم تشییع جنازه منطقه را ترک میکنند، "بون" همراه پسرک (و مسافری قاچاقی، کارگر سیاهپوست اصطبل، "ند" / کراس) اتوموبیل را برمیدارد و به ممفیس میرود...
٭ فیلمی براساس آخرین رمان فاکنر که در آن برجس مردیت، بهعنوان "لوسیوس" در سنین کهنسالی، راوی است و به شرح خاطراتی نوستالژیک میپردازد. در روایت شگفتیهای این افسانه پریان پسرانه، خاطره، تخیل و نوعی طنز خشک، نقش اساسی دارند و در صحنههای طبیعت، رمانتیسم خاصی دیده میشود. اما تأثیر نهائی کار متفاوت از تجدید خاطرات دقیق فیلم در فضاسازی (طراحی صحنه کار چارلز بیلی و جوئل شیلر) خلق حس و حال دورانی خاص است.