سال ۱۸۸۱. گروهی باستانشناس از قاهره عازم شهر طیوه میشوند تا منشأ بعضی از اشیای عتیقه قاچاق آن منطقه را که در بازار سیاه عرضه میشوند، بیابند. در طیوه پس از برگزاری مراسم تدفین رئیس قبیله هورابات، بزرگان قبیله به دو پسرش اعلام میکنند که افراد قبیله با سرقت از مقبرههای مومیائیهای محل روزگار میگذرانند. برادر بزرگتر (حجازی) اقوامش را به بیحرمتی متهم میکند و میگریزد، اما به دست افراد قبیله کشته میشود. "وانیس" (مارای)، برادر کوچکتر هم بر سر دوراهی قرار میگیرد، یا باید تن به بدبختی و بیچیزی قبیلهاش بدهد یا مومیائیها را حفظ کند. اما عاقبت جانش را به خطر میاندازد و راه دوم را برمیگزیند...
٭ فیلم از بعضی جهتها یادآور پاتر پانچالی (۱۹۵۵)، نخستین فیلم ساتیاجیت ری است، چون هر دو فیلمساز بازگسست از جریان اصلی فیلمسازی در کشورشان، سنتهای کوتهبینانه را زیر سؤال میبرند. عبدالسلام که اصلاً طراح صحنه بود با حمایتهای روبرتو روسلینی (از جمله در استفاده از امکانات لابراتوری رم) توانست فیلمش را بسازد. فیلم، بهرغم چند ایراد از جمله ریتم کند و بازیهائی "خشک" اثری غریب و شکوهمند است. کارگردان از طریق روایتی براساس واقعیت و با تأکید بر معضل اخلاقی جوانهای قبیله، روح مصر باستان را احیا میکند. نماهائی از آثار معماری، گذرگاههای زیرزمینی و مقبرهها در همین روند کارکرد مییابند. خیرهکنندهترین جنبه فیمل سبک بصری آن است که در نماهای با عمق میدان زیاد و طیف رنگهای متوع دیده میشود. تصویرپردازی عبدالسلام از نظر انسجام و غنای تجسمی، فیلم را به آثار کنجی میزوگوچی شبیه میکند.