فلورانس، اواخر قرن نوزدهم. "متللو سالانی" (رانییری)، بنای جوان، به جنبش آنارشیسم میپیوندد و با پلیس درگیر میشود. سپس با بیوهای بهنام "ویولا" (بوزه)، از طبقه اجتماعی بالاتر، رابطه کوتاهمدتی برقرار میکند و بعد به ارتش میپیوندد. در بازگشت در مییابد که "ویولا" شوهر کرده است. خودش نیز با "ارسیلیا" (پیکولو) دختر کارگری که پدرش در اثر حادثهای کشته شده، ازدواج میکند. در سال ۱۹۰۲ یکی از رهبران اعتصاب بزرگ کارگری میشود. حالا، رودرروئی خشونتباری میان مقامات و کارگران در میگیرد که به پیروزی کارگران میانجامد. اما "متللو" همراه با سایر رهبران اعتصابدستگیر میشود...
٭ بولونینی بار دیگر دلبستگیاش را به ایتالیای قدیم با مضامین سیاسی پیوند میزند و به تاریخ کشمکشهای کارگری در تاریخ کشورش میپردازد. فیلم بهرغم این شیفتگی به ورطه قراردادهای مرسوم میغلتد. توالی اعتصابها، زندانی شدن و صحنههای شورش مشابه نمونههای تکراری فراوانند. اما تصویرپردازی بولونینی از قصه بسیار چشمگیرتر است. طبق معمول شیوه او در استفاده از رنگ بسیار گسترده و حساب شده است و بازسازی فضای فلورانس در قرن نوزدهم، فوقالعاده و توأم با حسی نقاشیگونه مینماید. موفقیت دیگر او در انتخاب بازیگرانی است که کاملاً متناسب با شخصیتهای قصه هستند.