تکزاس، سال ۱۹۱۴. "پایک بیشاپ" (هولدن) و دارودستهاش شامل "داچ" (بورگناین) و چند هفتتیرکش ماهر دیگر، دست به سرقتی میزنند که به کشتاری بیرحمانه میانجامد. سپس به مکزیک میروند و قطاری حامل مهمات را برای ژنرال یاغی مکزیکی، "ماپاچه" (فرناندز) غارت میکنند. در تمام این مدت "دیک تورنتن" (رایان) هم دست سابق "پایک" با افرادش قصد شکار آنان را دارند. اما سرانجام "پایک" و رفقایش به خاطر یار مکزیکیاش درگیر جدالی خونین با "ماپاچه" و افرادشمیشوند...
٭ وسترن مرثیهوار پکینپا که در شخصیتپردازی و تصویرکردن خشونتی صریح و شاعرانه قدرتی فوقالعاده دارد. اینجا مضمون (حالا آشنای) او، کشمکش مردانی سرسخت و تغییرناپذیر با دنیائی در حال تغییر، برجستهتر از قبل نمود مییابد. همانندی "پایک" و "تورنتن" با دیزالو چهره یکی به دیگری بیان میشود، شخصیتهائی که بهرغم اعمال و آرزوهای مشابهشان، سبعانه رودرروی هم میایستند. نگاه غمخوارانه و یأسآلود پکینپا به آنان این احسا را میدهد که انگار شاهد آخرین وسترن سینما هستیم. تدوین صحنههای خونین جدال (کار لو لومباردو)، بهخصوص در صحنه آخر، تحت تأثیر شیوههای تدوین ایزنشتاین، مفاهیمی چند وجه در فیلم پدید آورده است. فیل فلدمن تهیه کننده برای کسب منفعت بیشتر و اعمال قدرت بر پکینپای سرسخت، چند صحنه را که به انگیزهەای شخصیتها پرداختهاند، حذف کرد و زمان فیلم را در اکران اول به کمتر از دو ساعت تقلیل داد.