"راجر مردیت" (ویور)، استاد دانشگاه، همراه همسرش، "لیبی" (برگمن) مقیم خانهای در کوههای تنسی میشود تا با استفاده از فرصت مطالعاتی خود، کتابی بنویسد. نزدیکترین همسایه آنان، "ویل کید" (کوئین) رابطه چندانی خوبی با پسرش، "بوی" (فیلدینگ) ندارد. بهزودی "لیبی" و "ویل" به یکدیگر علاقهمند میشوند. آنقدر که وقتی "الن" (کرافورد)، دختر "لیبی" و "ویل" به یکدیگر علاقهمند میشوند. آنقدر که قوتی "الن" (کرافورد)، دختر "لیبی"، از او میخواهد تا برای نگهداری از نوشاش به شهر باز گرد به او جواب منفی میدهد تا اینکه روزی "بوی" ، پس از نوشخواری، قصد بیاحترامی به "لیبی" را میکند و "ویل" ناخواسته او را میکشد. "لیبی"، سرخورده از این فاجعه، همراه شوهرش به شهر باز میگردد و به مراقبت از نوهاش میپردازد....
٭ فیلمی زنانه (به معنای بد کلمه) و خسته کننده (بهمعنای دقیق کلمه). تنها نکتهگیرای کار، بازی کوئین است که یکی از نقشهای "زوربا" مانندش را بازی میکند. گرین که رویکردی عوامانه به دست مایه سطحی خود نشان میدهد، در جلب مخاطب عام نیز آنچنان موفق نمیشود.