"ژنرال جرج آرمسترانگ کاستر" (شا) پس از پشتسرگذاشتن روزهائی پرحادثه در جنگهای داخلی آمریکا، به فرماندهی ارتش هفتم سوارهنظام برگزیده میشود و همراه با همسرش، "الیزابت" (یور) برای تحویل گرفتن پست جدید به غرب میرود. او بهزودی اعتماد افراد تحت فرمانش را جلب میکند و نخستین حمله علیه سرخپوستان را با پیروزی به انجام میرساند؛ اما پس از مدتی در مییابد که مسئله سرخپوستان را باید به طریقی دیگر حل کرد و زمینهایشان را پس داد. "کاستر" به واشینگتن فراخوانده میشود و در غیابش "سرگرد مارکوس رنو" (هاردین) در مقام فرماندهی ارتش هفتم، حملهای دیگر علیه سرخپوستان را آغاز میکند. وقتی "کاستر" به داکوتا برمیگردد، ارتش خود را از دست رفته میبیند و آخرین جمعی یگان است که کشته میشود...
٭ افسانه "ژنرال کاستر" و ارتش هفتم سواره نظام بیتردید شالوده بزرگترین حماسه غرب را تشکیل میدهد و آثار بسیاری در این باره ساخته شده، اما روایت سیودماک یکی از جاهطلبانهترین ـ اما نه بهترین ـ آنهاست، که نقش منفی "کاستر" را بسیار کمرنگ میکند و کشتارهای غیرانسانی او را نادیده میگیرد. اما آنچه مسلم است، فیلم عظمت خاص خود را دارد و سیودماک با ریتمی تند تماشاگران را به دیدن لوکیشنهای بکر اسپانیا میبرد تا به اندازه کافی از غرب وحشی لذت ببرند! (نسخه اصلی فیلم به طریقه سینهراما به نمایش در میآید).