پرونده قتل مردی همجنس دوست بهنام "تدی لایکمن" به "کارآگاه جو للاند" (سیناترا) سپرده میشود. او در ادامه تحقیقاتش، به سراغ "فلیکس" (موسانته)، دوست روانی مقتول میرود. "فلیکس" به قتل اعتراف میکند و به مرگ محکوم میشود. "جو"، که اکنون ترفیع درجه گرفته با بیوهای ثروتمند بهنام "نورما مکآیور" (بیسه) آشنا میظشود. "نورما" که نسبت به خودکشی شوهرش تردید دارد، "جو" را وا میدارد پرونده او را دوباره بررسی کند. جو در تحقیقاتش نوار اعترافات آقای "مکآیور" را پیدا میکند. "مکآیور" پرده از فساد و تباهی میان چند تن از مقامات عالیرتبه دولتی برداشته و علاوه بر آن اقرار میکند که خود قاتل "لایکمن" است. "جو"، با این که میداند با افشای نوار، کارش را از دست خواهد داد، دست همه را رو میکند و استعفا میدهد...
٭ داگلاس پس از همراهی موفق خود با سیناترا در فیلم کارآگاهی تونی رم (۱۹۶۷)، بار دیگر در تلاشی جاهطلبانه قصد دارد تا فساد جامعه سرمایهداری را افشا کند و نشان بدهد که چگونه نقش سرکوب کننده پلیس در این جامعه رو به تباهی به نتیجه واژگون منجر میشود. اما فیلمنامه بیچفت و بست و در عین حال پرهیجان او در میانه یک ماجرای مرموز قتل، یک داستان تمثیلی سیاسی و یک بررسی روانشناختی قهرمان روایت ـ که در زندگی خصوصی دچار مشکل است ـ در نوسان است و پس از مدتی هر کدام را کنار میگذارد.