اسپارتا، میسیسیپی. در شبی گرم، "سارم وود" (اوتس)، پلیس گشتی، جنازه کارخانهداری اهل شمال را مییابد که درصدد راهاندازی یک کارخانه بوده است. سپس در ایستگاه قطار به مرد سیاهپوستی مظنون میشود و او را دستگیر میکند. اما بهزودی معلوم میشود که مرد، "ورجیل تیبز" (پواتیه) خود پلیس جنائی و از اهالی فیلادلفیا است. "بیل گیلسپی" (استایگر) رئیس پلیس جدید شهر هم مثل اهالی شهر نگاهی نژادپرستانه دارد و مایل نیست که "تیبز" در این ماجرا دخالت بکند. با این همه، "تیبز" کوتاه نمیآید و سرانجام معمای قتل را حل میکند...
٭ گرچه طرح داستانی فیلم نقایصی دارد و چندان جائی برای بررسی نمیگذارد، فیلمنامه سیلیفانت که چندان از الگوهای این نوع معماهای پلیسی پیروی نمیکند، فشرده و منسجم است. جویسن عناصر پلیسی و نژادپرستانه قصه را در کنار هم به شکلی روان پیبش میبرد، بدون آنکه هیچ یک بر دیگری غلبه کند. فضاسازی فیلم در صحنههای آغازین تأثیرگذار است. دو بازیگر اصلی فیلم به خوبی هدایت شدهاند؛ به خصوص پواتیه که جذاب، با هوش و سرسخت مینماید. شاید کمتر فیلم هالیوودی آن سالها، در ژانر پلیسی / معمائی، چنین منسجم، سرگرمکننده و حتی آزاردهنده باشد! پواتیه بعدها بار دیگر در نقش "تیبز" در فیلمهای مرا آقای تیبز صدا میکنند (گوردون داگلاس، ۱۹۷۰) و سازمان (دان مدفورد، ۱۹۷۱) جلوی دوربین رفت.