سال ۱۸۰۵. "ناپلئون" (استرژلچیک) در اندیشه تسخیر اروپا قصد حمله به روسیه را دارد. در سن پترزبورگ، "پییر" (بوندارچوک) که تمایلی برای پیوستن به ارتش ندارد، ارثیه کلانی به دست میآورد و با "هلن" (اسکوبتسهوا)، خواهر دوستش ازدواج میکند. دوست دیگرش، "شاهزاده آندری" (تیخونوف) در اوسترلیتس با قوای فرانسه میجنگد. "پییر" نزد خانواده اشرافی "روستوف" میرود. "ناتاشا" (ساولیهوا)، دختر آنان، شیفته "شاهزاده آندری" (که هنوز غم مرگ همسرش را در حین زایمان دارد) میشود. آن دو ابتدا قصد ازدواچ دارند اما بعدها از هم جدا میشوند. حالا، "پییر" (که خود ازدواج ناموفقی را پشتسر گذاشته) علاقهاش را به "ناتاشا" ابراز میکند و سپس به ارتش میپیوندد. تا این که قوای "ناپلئون" روسها را شکست میدهند و به سمت مسکو پیشروی میکنند...
٭ اقتباس عظیم بوندارچوک از رمان پرآوازه تولستوی که تولیدش پنج سال طول کشید و تمام امکانات سینمای شوروی در آن زمان را به کار گرفت. صحنههای نبرد با استفاده از حرکتهای دوربین روی ریل، کرین و نماهای هوائی، بسیار شکوهمند مینمایند. اما شیوه کارگردانی بوندارچوک در سایر بخشها کشدار و کسالتآور است. او بازیگرانی را انتخاب کرده که بسیار متناسب با شخصیتهای فیلم هستند. خودش نیز در نقش "پییر" بهرغم جدی بودن، سمپاتیک مینماید، فیلم لحظههائی عاطفی و صمیمی دارد که مشخصاً حس و حالی روسی به آن میبخشد.