"مورسو" (ماسترویانی)، بوروکراتی فرانسوی است که در الجزایر کار و زندگی میکند. او در روزی آفتابی بدون هیچانگیزه قبلی یک بومی را به قتل میرساند. بهزودی نیز محاکمه میشود، در حالی که دلیلی برای جنایتش نمییابند...
٭ فیلمی برمبنای یکی از پرآوازهترین داستانهای قرن بیستم. مهمترین عنصر داستان که تنها عنصر مهم سینمائی آن نیز هست، در کار ویسکونتی به لطف روتونوی فیلمبردار به درستی جا میافتد. این عنصر که همان آفتاب الجزایر باشد و شاید تنها عاملی که "مورسو" را به قتل وا میدارد در تمام صحنهها حس میشود: در روشنائی خیره کننده روز، در سایهها، در سایه روشنها و حتی در شب. و فضائی ایجاد میکند که تلاش نکردن "مورسو" را برای ادامه زندگی پذیرفتنی میکند. "مورسو" در چنین فضائی نمیجنگد چون بر حق و از پیش برنده است.