اواسط دهه ۱۸۸۰. سرخپوستان آپاچی شرق آریزونا ناچارند زندگی نکبتباری را در قرارگاهەا یا به تنهائی در تپهها بگذرانند. "جان راسل" (نیومن) ـ ملقب به "اومبره" ـ از جمله تپهنشینان است. آپاچیها او را در کودکی از والدین سفیدش جدا کردند و همانند یک سرخپوست پرورش دادند. وقتی او در مییابد که یک پانسیون به ارث برده است، ملک را با گلههای اسب تاخت میزند و با اولین دلیجان شهر را ترک میکند. همراهان او در دلیجان عبارتند از "هنری مندز" (بالسام) راننده، "جسی براون" (سیلنتو) مدیر سابق پانسیون، "الکساندر فیور" (مارچ) کارگزار سرخپوستان و همسر جوانش "اودرا" (راش)، زوج جوان "بیلی لی" (لیزر) و "دوریس بلیک" (بلای) و غریبهای پرنخوت بهنام "سیسرو گریمز" (بون) مدتی بعد چهار مرد مسلح در استخدام "گریمز" دلیجان را متوقف میکنند تا ۱۲،۰۰۰ دلاری را که "فیور" از بودجه دولتی مخصوص تأمین غذای سرخپوستان کش رفته است، به دست آورند. هنگامی که "گریمز" و مردانش عازماند (در حالی که "اودرا" را هم گروگان گرفتهاند) "راسل" با تفنگ دو تن از راهزنان را میکشد و پولها را برمیدارد. سپس هم سفرانش را به سوی پناهگاهی در یک کلبه متروکه راهنمائی میکند. روز بعد راهزنان میآیند و پیشنهاد مبادله "اودرا" با پولها را میدهند. "راسل" ابتدا مخالفت میکند و یادآوری میند که "اودرا" شریک جرم شوهرش بوده است، ولی سرانجام میرود تا معامله را انجام دهد. تیراندازی در میگیرد. همه راهزنان از بین میروند و "راسل" هم حین نجات جان همراهانش کشته میشود...
٭ وسترنی تأثیرگذار که آشکارا دلیجان (جان فورد، ۱۹۳۹) را به یاد میآورد. اینجا، اگرچه جای سرخپوستها را با راهزنان عوض شده، اما قهرمان همچنان مطرود جمع است. ریت فیلم را جسورانه کارگردانی کرده، هرچند گه گاه به قراردادهای مرسوم تن میدهد. نیومن در کانون توجه فیلم، در نقش مردی تکرو با رفتاری سرد که عاقبت معلوم میشود تا چه حد فدا کار است، شخصیتپردازی منطقی و دقیقی دارد. فیلمبرداری استادانه هو در لوکیشنهای خشک و غبارآلود، تماشای فیلم را لذتبخش میکند.