سال ۱۵۲۸. "هنری هشتم" (شا) از ازدواج با بیوه برادرش (که پاپ تازه آن را مشروع اعلام کرده) فرزندی ندارد و خواهان طلاق است، اما پاپ چنین اجازهای نمیدهد. "سرتوماس مور" (اسکافیلد)، روشفکر کاتولیک و محبوب شاه، در مقام صدراعظمی جانشین "کاردینال ولزی" (ولز) میشود. "هنری" امیدوار است بتواند به کمک او طلاق را عملی کند. "مور" که قلباً مخالف نیست شاه است استعفا میدهد و میکوشد با سکوت، امنیت خود و خانوادهاش را حفظ کند. اما شاه میخواهد تائید رسمی او را به دست آورد. "توماس کرامول" (مکرن) منشی صدارت از او میخواهد تا سوگند وفاداری به شاه رابخورد، ولی "مور" مقاومت میکند و به زندان میافتد. با اینهمه دشمنانش مدرک قاطعی برای اثبات مخالفت او با شاه ندارند تا اینکه با خیانت "رچارد ریچ" (هرت) جوان جاهطلب و شاگرد سابق "مور" به مدرکی دست مییابند. سرانجام "مور" جان خود را بر اعتقاداتش میگذارد...
٭ از بهترین فیلمهای زینهمان، براساس نمایشنامه تحسین شده بولت. بولت خود فیلمنامه را با گفتوگوهائی نافذ و پر از زیروبم نوشت. زینهمان دوستدار قهرمانان اصولگرا، سازش ناپذیر و به همین خاطر تنها (که اطرافیان درکشان نمیکنند)، قاعدتاً در این حکایت جدال سهمگیناما مسکوت عقاید و طفرهرویهای قهرمان فرهیخته از افشای مکنوناتش، منبع غنی و پرمایهای یافته بود. بازسازی او از زمان و مکان درجه یک است و زیبائی بصری خیره کننده فیلم هرگز برمقاصد دراماتیک سایه نمیافکند، بلکه برعکس مکمل و تحکیم کننده آنهاست. عوامل فنی درخشان هستند: فیلمبرداری تکنیکالر مور، طراحی صحنه جان باکس و موسیقی زیبا و گوشنواز دلرو به یاد میمانند. در صدور گروهی از بازیگران درجه یک، اسکافیلد میدرخشد که توفیق بزرگش، ایجاد همدلی میان تماشاگر با شخصیتی است که وفاداری صادقانهاش به پاپ متحجرانه مینماید. در سال ۱۹۸۸ به کارگردانی چارلتن هستن و همکاری ونسا ردگریو، جان گیلگود و خودش، برای تلویزیون بازسازی میشود.