"هیرامان" (کاپور)، گاریچی سادهدل و دهاتی، "هیرابای" (رحمان)، رقصندهای را سوار میکند تا او را به گروه نمایشیاش برساند.او در راه با خواندن ترانههای قدیمی، توجه "هیرابای" را ـ میپندارد زنی محترم است ـ جلب میکند؛ اما سرانجام در مییابد که "هیرابای" بنا به شغلش نمیتواند جندان پایبند آبرو باشد. با وجود این، سادگی و معصومیت "هیرامان"، "هیرابای" را تحت تأثیر قرار میدهد و تصمیم میگیرد کارش را رها کند. در ایستگاه قطار با "هیرامان"، خداحافظی میکند و از او میخواهد که در "نمایشی" متفاوت به دیدنش برود. "هیرامان" نیز قسم سومش را میخورد که دیگر هرگز رقاصهای را سوار نکند...
٭ ملودرامی موزیکلا که بهخاطر تصویرهای تغزلی و بازی کاپور با استقبال روبهرو شد. کاپور با ارائه یکی از بهترین نقشهایش در ترسیم پرسونای آرمانی و همیشگی خود به همان شخصیت ساده و روستائی فیلمهای نخستینش باز میگردد. داستان احساساتی فیلم، نابرابریها و ستمهای اعمال شده علیه زنان را مطرح میکند؛ اما در پایان، این مرد است که همدردی تماشاگر را جلب میکند.