"هونلی بلوز" (فاندا) سردسته یک گروه موتورسواران کالیفرنیا، با خبر میشود که موتورسیکلت ربوده شده دوستش "لوزر" (درن) در مرز مکزیک در منطقه گروه مکا پیدا شده است. او به همراه گروهش و "لوزر" عازم مرز میشوند و به گروه مکزیکی حمله میکنند اما شکست میخورند. "لوزر" حین فرار، توسط پلیس کشته میشود و "بلوز" برای او تشییع جنازه باشکوهی میگیرد. اما بهزودی در اثر مرگ او افسرده میشود و همسرش که از بیتفاوتی او به تنگ آمده ترکش میکند...
٭ گریفیث در فیلمنامه این سیزدهمین و آخرین کار مشترکش با کورمن، مثل بسیاری از فیلمنامههای قبلیاش، به خوبی عواملی مثل طنز و هراس و سیاهی را به هم میآمیزد. او همچنین در اینجا نیز مثل بعضی از این آثار، از جمله: عروسک نوجوان (۱۹۵۷) ـ که با فرشتگان.... و بعضی دیگر آثار کورمن در گونه فرعی ملودرام اجتماعی "بزهکاری نوجوانان" جای میگیرد ـ، یک خبر داغ روز (ماجراهای گروه "فرشتگان جهنم" کالیفرنیا را که بعضیشان در فیلم نیز ظاهر شدند) را مبنای کارش قرار میدهد. با این همه، این فیلم نیز مثل عروسک... از پیام اجتماعی ظاهریاش بهعنوان محملی برای پرداختن به مضمونی درونیتر یعنی کاوش شخصیتها برای یافتن معنای زندگی و رسیدن به خودشناسی سود میجوید. فرشتگان..پیش درآمدی بر سفر (کورمن، ۱۹۶۷) و ایزی رایدر (دنیس هاپر، ۱۹۶۹) به شمار میآید. فیلم مثل آن آثار به مضمون محوری نپذیرفتن و طرد قوانین جامعه از سوی یک اجتماعی کوچک درون آن (د هیئت گروه جوانان عصیانگر) در قالب رفتار توأم با ویرانگری و خشونت میپردازد. شرک فرشتگان... به نمایندگی از سینمای آمریکا در جشنواره فیلم و نیز ۱۹۶۶ با توجه به خشونت بیپرده آن جنجال فراوان برانگیخت. پیتر با گدانوویچ در جریان تولید فیلم نقشی اساسی داشت: در نگارش فیلمنامه به گریفیث و در تدوین به مانتی هلمن یاری رساند، دستیار دوم کورمن بود و در نقش یکی از اعضای گروه موتورسواران حضوری کوتاه داشت.