دنیائی خیالی در زمانهای آینده. کتاب، از هر نوع، ممنوع است. "مانتاگ" (ورنر)، مأمور آتش درستکار، در یافتن کتابهائی که در مکانهای مخفی نگهداری میشوند (و سپس سوزاندن آنها) گوی سبقت را از همکارانش ربوده است. تا اینکه روزی میبیند زنی خود را قربانی کتابهایش میکند و تصمیم میگیرد تا با خواندن کتابها کنجکاوی خود را ارضا کند. بهزودی نیز ناچار میشود تا زندگی بهعنوان شهروندی مطیع را که مثلاً از مزایائی مثل تلویزیون و همسری بهنام "لیندا" (کریستی) برخوردار است، رها کند و بهسوی مردمی آزاد بگریزد...
٭ از تروفو اغلب انتقاد میشد که کارش به کار سیاست ندارد. اما فیلمساز بزرگ موج نوئی دوبار، در کارنامه پربار خویش، به سیاست روی خوش نشان داد که تنها در دومی (آخرین مترو ـ ۱۹۸۰)، دوباره دوره اشغال فرانسه طی جنگ جهانی دوم، به موفقیتی نسبی دست پیدا کرد. اولی، همین فارنهایت ۴۵۱ (نخستین اثر رنگی تروفو) تا به امروز یک شکست به شمار میآید. البته اینجا کار استادانه هرمان (یادآور آثارش برای آلفرد هیچکاک)، قابلیت حرفهای روگ (فیلمساز معتبر سالهای بعد)، جذابیت نوشته برادبری (استاد داستانهای افسانه ـ علمی) و لطف بازی کریستی (در دو نقش "لیندا" و معلمهای که "مانتاگ" را به سوی جامعه آزاد سوق میدهد) کتمانناپذیر است. نام فیلم اشاره به دمائی دارد که در آن کاغذ مشتعل میشود.