"سوزان سیمونن" (کارینا) که والدینش تمام دارائی خود را صرف جهیزیه خواهران بزرگترش کردهاند، به اجبار وارد صومعهای میشود. بهدلیل نافرمانی و بیآعتقادی او را بیرون میکنند اما کشیش خانواده او را قانع میکند تا راهبه شود و به صومعه باز گردد. در صومعه "لونگشتان"، مادر روحانی مهربانی (پرل) میمیرد و جانشینش (برتن) با "سوزان" رفتار بیرحمانهای در پیش میگیرد. شکایت مخفیانه "سوزان" از طریق یک وکیل به جائی نمیرسد ولی او را به صومعه جدیدی منتقل میکنند که بسیار مرفه است و مادر روحانیاش همجنس دوستی است در پی اغوای "سوزان". "سوزان" از پذیرش درخواشتهای او امتناع میند و میگریزد. کاش به گدائی میکشد و سپس زنی او را به خانه خود دعوت میکند. "سوزان" در مییابد که پا به یک خانه بدنام گذاشته و خود را از پنجره بیرون میاندازد...
٭ داستان اصلی دیدرو در قالب نامههائی از راهبه اسیر به نجیبزادهای که امیدوار است به او کمک کند، نوشته شده بود و لحننامهها او را از یک قربانی تراژیک شرایط دور میساخت و دال بر این بود که "کرم از خود درخت است". اما ریوت که داستان را به شکلی کاملاً عینی و از نگاه سوم شخص دنبال میکند، نه تنها کوششی برای رسوخ به ذهنیت "سیمونن" به خرج نمیدهد، بلکه دوربینش را در فاصلهای معین و محتاطانه از حادثهها قرار میدهد و به مشاهده دختری میپردازد که در روزگاری نامراد، نهادهای مختلف جامعه آزادیاش را مورد تعرض قرار میدهند. تضاد حال و هوای نیمه اول ـ ریاضت کشی و مشقت ـ با نیمه دوم ـ لذت طلبی دیرنشینان ـ قابل توجه است و در عین حال نشان میدهد که سوزان تنها از زندان دیگر رفته است. فیلم تا مدتها در فرانسه توقیف بود.