در یکی از کلوبهای شبانه هنگکنگ، دختری موحنائی و دورگه اروپائی ـ آسیائی بهنام "نیکول" (مکلین)، توجه سارق لندنی، "هاری دین" (کین) و مجسمهساز فرانسوی، "امیلفورنیه" (آبوت) را جلب میکند. این دو تصمیم دارند یک مجسمه کوچک چینی گرانبها را از میلیاردر شرقی، "احمد شاهبندر" (لوم) بدزدند. و با توجه به شباهتی که "نیکول" به همسر در گذشته "شاه بندر" دارد او را نیز در نقشه شرقت شرکت میدهند. "هاری" و "نیکول" در هیئت جعلی "سرهارولد" و "لیدیدین" خود را به شهر داموز میرسانند که "شاه بندر" در یکی از هتلهای آن زندگی میکند. او با اینکه به "نیکول" کشش پیدا میکند، بهزودی به غریبهها مشکوک میشود و به جای مجسمه اصلی، یک بدل میگذارد. اما "هاری"، برحسب تصادف، مخفیگاه مجسمه اصلی، یک بدلی میگذارد. اما "هاری"، برحسب تصادف، مخفیگاه مجسمه اصلی را مییابد، آن را عوض میکند و سپس ناپدید میشود. در حالی که "نیکول" به "هاری" پیغام میرساند که اگر مجسمه اصلی سر جایش برنگردد، او را پیدا خواهند کرد و خواهند کشت...
٭ نسخه کمدی دو فیلم جولز داسین ـ ریفیفی (۱۹۵۵) و توپقاپی / توپکاپی (۱۹۶۴) ـ که گفتوگوهای بسیار بامزهای دارد. اینجا کین در نخستین کار هالیوودی خود جلوی دوربین میرود و مورد استقبال بسیار قرار میگیرد. لیو ل. فوکس، عکاس فیلم، نیز برای نخستین بار در نقش تهیهکننده ظاهر میشود. صحنه رویای ۲۷ دقیقهای آغازین اثر (چگونگی انجام "کامل" یک سرقت) هنوز دیدنی است.