"چارلی آندرسن" (استورات) تلاش میکند تا خود، شش پسر، تنها دختر و عروسش را از جنگهای داخلی آمریکا دور نگه دارد و هیچ دخالتی در درگیریها نداشته باشد. اما سرانجام دامنه جنگ به خانواده او هم کشیده میشود و "سام" (مکلور)، داماد جدید "چارلی" به خدمت فرا خوانده میشود. علاوه بر آن، کوچکترین پسرش، "بوی" (آلفورد) را نیز سربازان دولتی به اشتباه دستگیر میکنند و "چارلی" همراه خانوادهاش به جستجوی او برمیآیند، در حالی که پسر بزرگ و عروسش در خانه میمانند. آنان موفق میشوند "سام" را، که اسیر شده، نجات دهنده؛ اما "بوی" را پیدا نمیکنند و به خانه باز میگردند. در بازگشت، یکی از پسران "چارلی" کشته میشود و وقتی به خانه میرسند، پسر بزرگ و عروس را مرده مییابند...
٭ فیلم، که اساساً روایتی سانتیمانتالاست ـ و حتی استوارت سر قبر همسرش درباره زندگی فلسفه میبافد ـ گاه گریزی غیر منتظره به صحنههائی جذاب و فوقالعاده (با فیلمبرداری درخشان کلوتیر) میزند. آلفورد و فورسایت نیز بازیهای بسیار خوبی ارائه میدهند.