در اواخر جنگهای داخلی آمریکا، گروهی از آپاچیها به رهبری "سییرا چاریبا" (پیت) به قرارگاه سواره نظام در نیومکزیکو حمله میکنند، تقریباً همه سربازان را میکشند، چند بچه را میدزدند و به مکزیک میگریزند. سرگرد "داندی" (هستن) نیز در پی نابود کردن سرخپوستان برمیآید. او بهدلیل کمبود نیروی انسانی، گروهی از دزدان و یاغیان و محکومان و سیاهپوستان را به خدمت میگیرد. سردسته زندانیان جنوبی، "سروان تایرین" (هریس) به این شرط حاضر به خدمت میشود که در پایان مأموریت، "داندی" را بکشد. در طول راه مکزیک، تنش میان "داندی" و "تایرین" شدت میگیرد. در دهکدهای مکزیکی هر دو مجذوب بیوهای بهنام "ترزا سانتیاگو" (برگر) میشوند که پرستاری از سربازان صدمه دیده را بهعهده دارد. "داندی" بهرغم زخمی که برداشته، مردانش را در نبرد نهائی علیه آپاچیها رهبری میکند. سرانجام "چاریبا" کشته میشود و پس از درگیری نابرابری، "تایرین" زخمی کاری برمیدارد و میمیرد. "داندی" و معدودی از افرادش نیز راه بازگشت را در پیش میگیرند...
٭ سرگرد داندی نسبت به دو فیلم پکینپا اثری جاهطلبانهتر و به اصطلاح "عظیم"تر است و "سفر" را به سبک جان فورد برای ایجاد هیجان و بهرهبرداری از جاذبه بالقوه چشماندازها به کار میگیرد. اما در پرورش تضاد مرکزی "داندی" و "تایرین" چندان موفق نیست و انعطاف نداشتن بازیگران هم مزید بر علت است. قسمتهائی که گردهمائی حرفهایهای خشن با روحیههای مختلف را نشان میدهد، آشکارا حیطه دلخواه پکینپا هستند. درگیریهای پشت صحنه پکینپا با برسلر تهیه کننده زبانزد است و فیلمنهائی چنان دستکاری شد که پکینپا از آن سلب مسئولیت کرد و حذفهای انجام شده را عامل گسستگیهای داستان خواند (حدود بیست دقیقه از فیلم در هنگام نمایش عمومی حذف شده بود).