ـ دختری شهرستانی (پورواینس) مجبور میشود نامزد نقاش خود (میلر) را ترک کند و به پاریس برود تا با مردی متشخص (منجو) ازدواج کند. نقاش به پاریس میرود، ماجرا را درمییابد و از دختر میخواهد که با هم به شهرستان بازگردند. اما او نمیپذیرد و نقاش خودکشی میکند...
ـ چاپلین با این ملودرام جدی، که خود در نقشی کوتاه (باربر راهآهن) در آن بازی میکند، سعی در اثبات توانائیهایش و خارج شدن از پیله یک بازیگر صرف فیلمهای کمدی را دارد. فیلم در درونمایه و سبک اصلاً به آثار دیگر چاپلین شباهت ندارد و با استفاده از مکانها و عناصر واقعی، جزئیات را با دقت تمام به تصویر درمیآورد. استفاده از جلوههای تصویری برای جبران صامت بودن فیلم و صحنههائی که باید "شنیده" شوند، بهخوبی بیانکننده است. تنها صحنه ناهماهنگ فیلم، پایان خوشبینانه آن است، که دختر، پس از مرگ نامزدش، همراه با مادر او به خدمت در یتیمخانه روی میآورد.