ـ ریشسفید خانوادهای آرژانتینی میمیرد و اعضاء خانواده به آلمان و فرانسه مهاجرت میکنند. از جمله، "خولیو" (والنتینو) که به فرانسه میرود، استودیوئی راه میاندازد و بهکار نقاشی میپردازد. او با دختری بهنام "مارگریت" به جبهه میرود و کور میشود و "مارگریت" نیز به صلیب سرخ میپیوندد. از طرف دیگر سرانجام "خولیو" نیز به خدمت ارتش درمیآید و در خط اول جبهه در اثر تبادل آتش با دشمن (یعنی پسرعمویش که حالا در طرف آلمانیها میجنگد) به قتل میرسد.
ـ از آثار نمونهای ضد جنگ تاریخ سینمای صامت که ظاهر یک نقاشی رنگ و روغن جان گرفته (و البته سیاه و سفید!) را دارد. با این فیلم پرخرج ۶۴۰ هزار دلاری (که بیش از چهار میلیون دلار سود نصیب کمپانی مترو میکند)، والنتینو یکشبه به شهرت میرسد. اینگرام از شاگردان دیوید وارک گریفیث بود و در چهار سوار... تعالیم استاد را (ز جمله در نوع تعبیه نماهای نزدیک و گرداندن صحنههای پرجمعیت) بهخوبی بهکار میبندد. صحنههای به یادماندنی فیلم، رقص تانگوی والنتینو و عبور نمادین چهار سوار آخرالزمان (طاعون، جنگ، قحطی و مرگ) از میان ابرها، در رمان بلاسکو ـ ایبانیس وجود ندارند. وینسنت مینهلی نیز، در سال ۱۹۶۲، نسخه سینمائی قابل توجهی را از رمان روی پرده میبرد.