سرهنگ ابراهیم علی اصغر لو، افسر چتر باز، طی عملیاتی در كردستان بهدست اعضاء كومله دستگیر میشود. چند بار اقدام به فرار میكند، اما دستگیر و به اطاق یك، كه ویژه نگهداری محكومان اعدام است، انتقال مییابد. چهار زندانی دیگر در این اتاق نگهداری میشوند. ابتدا بین سرهنگ و دو مسئول ایدئولوژیك گروه مزبور بحث و جدل در میگیرد اما بعد هر پنچ نفر به هم نزدیك میشوند و با نقشهای كه سرهنگ طرح ریزی كرده میگریزند.