‌‹مکس› به ‹الن› گفت، اولش فقط وزنش کم شد، فقط کمی احساس ناخوشی می‌کرد؛ ‹گرگ› گفت، او دکتر هم نرفت، چون می‌خواست کمابیش مثل قبل کار کند؛ ‹تانیا› اشاره کرد، ولی بالاخره سیگار را کنار گذاشت؛ ‹ارسن› گفت، و این یعنی که او ترسیده بود، ولی از طرفی حتی بیش از آنکه خودش متوجه باشد دلش می‌خواست که از سلامت برخوردار باشد، یا از سلامت بیشتری برخوردار باشد، یا شاید هم مقداری از وزن از دست رفته‌اش را دوباره به دست بیاورد، ‹تانیا› ادامه داد، چون به او گفته بود که فکر می کرد اگر سیگار را کنار بگذارد به او خیلی سخت خواهد گذشت، ولی خیلی تعجب کرد وقتی دید که در این مدت اصلاً دلش سیگار نخواسته و برای اولین بار در چندین سال گذشته در ریه‌های خود احساس درد نکرده، ‹استیون› می‌خواست بداند، ولی آیا دکتر او دکتر خوب و متبحری بوده، چون احمقانه بود بعد از اینکه فشار از بین می‌رفت و از کنفرانس هلسینکی برمی‌گشت برای یک معاینهٔ کلی پیش دکتر خود نرود...

فایل(های) الحاقی

شیوه‌ای که اکنون زندگی می‌کنیم shivehei ke aknon zendegi mikonim.htm 64 KB text/plain