حکیم نظامی گنجوی
چون هرمز بر تخت پادشاهی نشست، پس از نذرها و قربانیها صاحب پسری شد که او را پرویز نامید و به دایگانش سپرد. کودک عزیز دست به دست میگشت و در هر سال با هنری آشنا میشد و پهلوانی میآموخت.<br /> به اندک عمر شد دریا درونی<br /> به هر فنی که گفتی ذو فنی<br /> جهاندار از جهانش دوستتر داشت<br /> جهان چپود ز جانش دوستتر داشت<br /> شاه برای طول عمر پسر به عدل و داد پرداخت و منادی فرمود که هر کسی آسیبی به دیگران برساند یا اسبش در کشتزاری بچرد سزاوار سیاست خواهد شد. از قضا روزی پرویز، بامدادان به نخجیر رفت و صید افکند. چون شب شد در آن حوالی خانهای خواست، مجلسی آراست و با یارانش به نوشانوش پرداخت. در این بیخبری اسبی از اسبهایش به کشتزاری آسیب رساند و غلامی از غلامانش خوشهای از غورهٔ دهقانی چید...
فایل(های) الحاقی
خسرو و شیرین | khosro va shirin-nasr.pdf | 625 KB | application/pdf |