آقا و خانم دورسلی که در منزل شماره چهار در کوی (پریوات درایو) زندگی میکردند از اینکه گفته شود افرادی معمولی و سالماند بخود میبالیدند. آنها، آخرین افرادی بودند که معمولاً پایشان به داستانها و حوادث محله کشانده میشود یا از آن با خبر میشدند. زیرا اصولاً گوششان بدهکار به به شایعات نبود و به کار مردم نیز کاری نداشتند. آقای دورسلی، مدیر کارخانهای بود که نام آن (گرونینگ) بود و متههای برقی میساخت.مرد بسیار چاقی بود. خانم ویزلی، زنی بود ترکهای و باریک اندام، با موئی بور و گردنی دو برابر شوهرش. دورسلیها پسر بچهٔ کوچکی داشتند که نام او (دادلی) بود و به عقیده پدر و مادر، در دنیا، بچهای به خوبی او پیدا نمیشد. دورسلیها هر چه را میخواستند بدست میآوردند ولی ... .
فایل(های) الحاقی
پسر بچه کوچک | child.pdf | 1,177 KB | application/pdf |