نویسنده: جلال آل احمد
از در که وارد شدم سیگارم دستم بود زورم آمد سلام کنم. همین طوری دنگم گرفته بود قد باشم. رییس فرهنگ که اجازه نشستن داد، نگاهش لحظهای روی دستم مکث کرد و بعد چیزی را که مینوشت، تمام کرد و میخواست متوجه من بشود که رونویس حکم را روی میزش گذاشته بود. حرفی نزدیم. رونویس را با کاغذهای ضمیمهاش زیر و رو کرد و بعد غبغب انداخت و آرام و مثلا خالی از عصبانیت گفت: (جا نداریم آقا. این که نمیشه! هر روز ... .
فایل(های) الحاقی
مدیر مدرسه | modir.pdf | 749 KB | application/pdf |