عبدالکریم سروش
روند بحث ما در چند ماه اخیر، بررسی اخلاق بود، اما در جلسه قبل، به خاطر حوادث ایران، در باب آزادی بین سخنانی گفتم. گفتیم که مخالفت با بزرگان و متفکران و دگراندیشان امری امروزین نیست. گذشتگان نیز مبتلا به این فاجعه بودهاند. از ناحیه مخالفان و قدرتمندان، پارهای از متفکران همیشه تهدید میشدند و در تنگنای معیشتی قرار میگرفتند. ولی آنچه امروزین و نوین است، این است که گذشتگان هیچگاه احتجاج نمیکردند که آزادی بیان محدودشده و قدرتمندان حق آزادی بیان را رعایت نمیکنند، بلکه میگفتند، ما که سخن حق میگوئیم چرا با حق مخالفت میکنند؟ فلسفهای که امروز مطرح است و در ظل بحث از حقوق بشر عنوان میشود، این است که آدمی حق سخن و اظهار نظر دارد؛ خواه حق، خواه باطل؛ خواه سخن یاوه بگوید خواه سخن پر مایه. آنچه از دوران مشروطیت در ایران مطرح شد و مخالفان و موافقانی یافت و همراه با ایدههای انقلاب فرانسه به ایران آمد، همین اندیشه بود: ایده آزادی بیان و آزادی اظهار اندیشه. این امر موافقان و مخالفان خود را پیدا کرد. <br /> در میان روحانیان، سرشناسترین مخالف این رأی شیخ فضلالله نوری بود که عاقبت سر او بر دار رفت. قصه آزادی بیان بهمعنای جدید آن هیچگاه در میان ما استحکام و ثبات نیافت و به یک امر تثبیتشده جا افتاده رسوخیافته مستقل مبدل نشد، بلکه ما همواره، هم تصوراً و هم تصدیقاً، بر سر آن کشمکش داشتهایم؛ یعنی، هم در اینکه اساساً معنای آزادی بیان چیست و حدود و مرزهای آن کدام است و هم اینکه این امر هرگز در عرصه باور عمومی در نیامد و به یکی از قضایای مقبولیتیافته تبدیل نشد و کشمکش و جنجال بر سر آن هیچگاه پایان نگرفت.
فایل(های) الحاقی
آزادی بیان حق اظهار نظر و ابراز عقیده | azadie bayan va haghe ezhare nazar.pdf | 278 KB | application/pdf |