میهن بهرامی
آوای شیپور طنینی سرد و شکافنده داشت مثل ضربهی شمشیر، که فضا و فاصله و دیوار را میشکافت و مثل دَمی سرد، دلواپسی میآورد. نوای شیپورزن حزین بود و انگار مردهای را صدا میزد که تنها در جایی دور، به انتظاری بیهوده خوابیده است.<br /> همیشه آنها صبح زود به میدان میآمدند، چون روز تابستان بلند و گرم بود. اما شیپورچی ساعتی پیش از پیشخوانها شیپور میزد تا جمعیت جمع شود.<br /> نوحه خوانها پیشخوانی میکردند. جوان بودند، چپیه بر سر و عبا بر دوش داشتند و عقال سیاهشان کهنه و زده بود. میان آواز با هم گفت و شنودی داشتند و چشمهای فضولی که، از زیر چپیه، میان جمعیت دور میدان دودو میزد. موقع خواندن با دست به این طرف و آن طرف اشاره میکردند و شعر آوازشان قدیمی و دلتنگ کننده بود.
فایل(های) الحاقی
حاج بارکالله | haj barekallah.htm | 69 KB | text/plain |