آريائى و با ايرانىها خويشاوند مىباشند اما از آنها نيستند (پريچارد ص ۱۷۱) شبيه بختيارى هستند. (دوخانيکف ص ۱۰۸)
ساکنان عمده فعلى سيستان ايران شامل بلوچها است که قبايل عمده آنان در سيستان. سربندى شاهرگى از قبايل عمده بلوچستان هستند و خود را از نژاد عرب و قبيله قريش مىدانند ولى قيافه و زبان آنها که آريائى و شبيه پهلوى و فارسى باستان است اين مطلب را تأييد نمىکند. پاتينگر آنها را از نژاد ترکمن يعنى سلجوق و ترک مىداند. بليو آنها را با بالاچه از نژاد هندى منسوب مىداند. در برخى نواحى اختلاط با هندو و سياه آفريقائى آشکار است. بلوچها عشق و علاقه شديدى به استقلال قبيلهاى دارند و از ايرانيان که آنها را قاجار مىخوانند نفرت دارند... قبايل بلوچى سرحد سنى خاص هستند. دائرةالمعارف بريتانيکا عده بلوچهاى خراسان را در ۱۸۹۲ زير عنوان ايرانيان ذکر و عده آنها ده هزار تن بيان نموده است. (کرزن ۱۸۹۲ جلد ۲ صفحه ۴۹۲ و ۴۹۴)
معمولاً بلوچها را منسوب به افغانها مىدانند ولى در طبقه سر کوتاه متوسط قرار دارند و مىتوان آنانرا هندو ايرانى خواند. براهوئىها از لحاظ اندازههاى بدنى بلوچى محسوب مىشوند. (هدون صفحه ۱۰۳)
بلوچها به نژاد هندو افغان تعلق دارند. در جنوب با اعراب و در مشرق با جاتها و هندوها و در شمال غرب با ترکها و در جنوب غرب با سياهپوستان مخلوط شدهاند رندهاى مکران که بلوچى خاص بهشمار مىآيند از قبيله عرب کترتان هستند (دينکر صفحه ۵۰۸)
... به عقيده سرپرستى سايکس اکثر ساکنان اين ناحيه از قبايل بلوچ مىباشند که اين ايالت نام خود را از آنها گرفته و ادعا مىکنند که از نژاد عرب و از قبيله قريش هستند و مىگويند در اواخر قرن هفتم ميلادى اجداد آنان از حوالى حلب مهاجرت کردهاند. آنها را اخراج کردند از اينرو مجبور به مهاجرت شدند ولى از مهاجرت و مسافرت آنان يا از مردمى که در موقع ورود خود به اين ناحيه يافتند هيچگونه سند تاريخى وجود ندارد، ولى شواهدى متعدد از قبيل قيافه و زبان آنها که آريائى و شبيه پهلوى و باستان است، دال بر آن است که نظريه عرب بودن آنان را بايد مردود و آنها را غيرعرب دانست و از طرفى پاتينگر pattiger آنها را از نژاد ترکمن يا ترک سلجوق مىداند. اگرچه از لحاظ تعداد مهمترين قبيله بلوچستان هستند از حيث تفوق سياسى و اخلاقى از قبايل کوچکتر کرد و نوشيروانى عقبتر هستند. نوشيروانىها ادعا دارند که از اولاد انوشيروان شاه ساسانى هستند ولى در واقع نام آنها از ناحيه نزديک اصفهان که از آنجا به بلوچستان مهاجرت کردند گرفته شده است. در حالىکه مثلاً در دشتيارى قومى وجود دارد که از نژاد هندو در تمام اين ناحيه عده زيادى هستند که با عناصر آفريقائى مخلوط هستند و علت آن ورود عدهٔ قابل ملاحظهاى برده و غلام از مسقط و زنگيار است. يک فرد بلوچى معمولي... هستند و اجداد آنان بىآنکه خودشان بدانند، از سند آمدند و زبان آنان کلمات هندى دارد. به اندازهٔ افغان وحشتناک و قوى نيست ولى مانند افغانها موى سياه بلند مجعد دارد که با روغن آنرا چرب مىکند. در بعضى قسمتهاى اين ناحيه بلوچها در حال عقبماندگى عجيب که دست کمى از حال وحشيگرى بدوى ندارد زندگى مىکنند... از نظر سياسى دو احساس قوى دارند يکى تمايل شديد به استقلال عشايرى و ديگرى نفرت و انزجار ناگفته از ايرانىها که آنها را قاجار مىنامند.
فولکلور بلوچ
بلوچها به داستانهاى محلى که اغلب از جن و پرى تشکيل مىشود پاىبند هستند به داستانهاى عشقى کمتر دلبستگى دارند، با اينحال داستانهاى نادر عشقى آنها بسيار ظريف و پرمعنى است. و در آنها روح شجاع و دلاور بلوچى با همه مشکلات و سرسختىهاى طبيعت مشاهده مىشود و بر روى آن سايهاى از مردانگى و عشق و دلبستگى حقيقى نقش بسته است. اين داستانها غالباً از چادرهاى مخصوص بلوچى شروع شده و به کوههاى بلند و آسمانخراش ختم مىشود.
اشعار بلوچى اهميت و ارزش بيشترى داشته و مخصوصاً با وسعت نسبتاً زيادى که دارد از گنجينههاى ادبى کشور ما بهشمار مىرود. اين شاعار که همه شبيه به اشعار جديد و داراى سيلابهاى مختلف است در روح انسان اثر مىکند و از ميان آنها قيافه يک مرد رشيد و دلاور در سايهاى از سختى و مشکلات طبيعت ديده مىشود. جوان بلوچ در راز و نياز عاشقانه خود التماس نمىکند سينه به خاک نمىمالد و شب تا صبح گريه نمىکند ولى با يک شجاعت. شجاعتى که آميخته به زيبائي، لطف و دلنشينى است به طرف دلدار خود مىرود و او را به عشق خود آگاه مىکند شجاعت خود را بهرخ او مىکشد و بازوان قوى و نيرومند خود را به او مىنماياند و آخر از همه پاى خداى بزرگ و توانا بهميان مىکشد و او را به پاکى و صفا قسم مىدهد.
اشعار محلى بلوچ غالباً در مراسم اعياد و مخصوصاً عيد فطر خوانده مىشود و موزيک محلى که عبارت از سرنا و دهل و طبل است آنرا همراهى مىکند.
نقش زن در جامعه بلوچ
زنان بلوچ، بيشتر به کارهاى خانه و نگاهدارى و تربيت کودکان مىپردازند. علاوه بر اين وظايف، احشام را نيز مىدوشند و از شير آنها ماست، کره و غيره تهيه مىنمايند و معمولاً در مواقع فراغت از کارهاى خانه نيز به بافتن قاليچه بلوچى يا پلاس (=سياه چادر) مشغول مىگردند.
زن بلوچ مورد احترام مرد بلوچ است و اطاعت از شوهر را وظيفه حتمى خود مىداند و مرد بلوچ هم تمام وظايفى را که اسلام نسبت به زن براى او معين نموده است انجام مىدهد.
زبان
زبان بلوچى در ميان لهجههاى مختلف زبان ايرانى شکل و ترکيبى خاص دارد و از جمله زبانهاى مهم ايران است. اين لهجه به زبان پهلوى اشکانى و ساسانى نزديک است زبان بلوچ با دو شعبه شمالى و جنوبى تقسيم مىشود که بلوچى شمالى شامل زاهدان، خاش، سيستان و لهجه بلوچى جنوبى شامل نواحى ايرانشهر، سراوان، چابهار است که از لحاظ تلفظ بيشتر لغات با هم متفاوت است. مرز غربى اين زبان نامعلوم و مرز شرقى آن آبگير رودخانه سند است. از نظر شاخه اين زبان به ايرانى آريائى و هند و اروپائى ارتباط داده شده است.
ضربالمثلها
امانت را خاک نمىخورد در باب امانتداري | |
مال گم کرده را دوزخى است کنايه از عاقبت بدگمانى و ظن | |
جان براى مردن است هنگامىکه بر سر بالين بيمار مىروند | |
مرغ کور و آب شور کنايه به چيزى يا جائى | |
سر لقمه خود را چرب مىکند کنايه به دروغگوئى و چاپلوسى | |
دوست دارم وطن را حتى اگر چوب خشک باشد کنايه به وطندوستى | |
ـ اينها از جمله ضربالمثلهاى شايعه در استان سيستان و بلوچستان مىباشد. |
صنايع دستى
صنايع دستى در اين استان بيانگر چهرهاى از زندگى آنها است و کارگاههاى صنايع دستى از رونق بهسزائى برخوردار است از صنايع دستى اين استان مىتوان بهموارد زير اشاره کرد:
سفالسازي، حصيربافي، پشتىبافي، سکهدوزي، جواهرسازي، چادربافي، خراطي، خورجينبافي، خامهدوزي، قاليبافي، سوزندوزى و... که اين فعاليتها را اکثراً زن بلوچ انجام مىدهند. مهمترين اين فعاليتها سوزندوزى مىباشد.
سوزندوزى سابقاً مصرف محلى داشته ولى امروزه خريداران بسيار داشته و داراى روشها و مدلهاى مختلف است. سکهدوزى بر روى قطعهاى بافته شده از پشم انجام مىباشد به اينصورت که در متن طرح دکمه مىدوزند و در لابهلاى دکمهها آئينههاى ريز و درشت را جا مىدهند و اطراف آن را مستور مىکنند و از يک طرف سراسر طول آنها را با منگولههاى پشمى زينت مىدهند. چادربافى هم از موى بز مىباشد. حصيربافى که از آن بهعنوان فرش، کيف و سبد و... استفاه مىکنند. خامهدوزى که تقريباً شبيه سوزندوزى است براى خامهدوزى از پارچه و نخ و گاهى نيز از آينه استفاده مىشود. در قالىبافى بيشتر از نقشهاى ترکمنى استفاده مىکنند.