در بين لرکىها شرط ازدواج و عروسى پسر با دختر رضايت والدين آنها است. رسم بر اين است که پسر به احترام والدين خود هيچ وقت روى حرف آنها حرفى نمىزند و دخترها در امر ازدواج حق هيچگونه اظهارنظرى را ندارند.
اظهارنظر دختر حمل بر موروثى او و اهانت به والدين است، از ديگر روشهاى ازدواج همبهري (Hombahr) است.
وقتى پدر دختري، پسر ندارد به پسر خواستگار پيشنهاد مىکند همبهر شود يعنى داما سرخانه شود اما اصولاً کمتر پسرى حاضر مىشود که اين پيشنهاد را قبول کند چون قبول اين پيشنهاد را کسر شأن خود مىداند.
بهطور کلى مسأله ازدواج در بين لرکىها مسأله خيلى مهمى است و زن ارزش زيادى دارد و گاهى در طايفه با زن دادن و زن گرفتن چنان متحد مىشوند که مثل اعضاء يک خانواده به حساب مىآيند و حتى وقتى بين دو طايفه خون وکالات (وقتى بين دو طايفه دعوائى رخ مىدهد که منجر به قتلى شود آنرا خون وکالات مىگويند) مىشود براى خاتمه دادن به کشت و کشتار طايفه مقتول با دخترى از خويشاوندان قاتل ازدواج مىکند و همچنين پسرى از طايفه قاتل با دخترى از طايفه مقتول ازدواج مىکند و بدين ترتيب بين آنها صلح و صفا مىشود.
از ديگر موارد ازدواج پسر و دختر اين است که در خانوار مثلاً دو برادر که يکى پسر کوچکى دارد ديگرى نوزاد دختر، معمولاً مادر پسر مىگويد: اين دختر مال پسر من است. يا ممکن است مادر دختر بگويد: اين دختر اگر مرد مال زمين است و اگر ماند مال شما است که اين موضوع را اصطلاحاً ناف برون مىگويند. البته اينگونه خواستهاى پدر و مادرها ممکن است عملى نشود و خانوادهها تغيير عقيده بدهند. اما شرح کلي: وقتى پدر پسر دخترى را براى پسر خود در نظر مىگيرد براى شناسائى بيشتر او شروع به فعاليت مىنمايد. ابتدا چند زن از زنان خبره محل که در بين آنها از منسوبين خانواده پسر نيز هست بهعنوان مهمانى يا سرکشى و ديد و بازديد به منزل پدر دختر مىروند و دختر را از نظر قيافه و اندام، زيبائى و قشنگى (برانداز مىکنند) و ضمن گفتگو با او کمک در کارهاى او فهم و عقل و کمال او را مىسنجند و در همه حال طرز حرکت و رفتار، آداب و معاشرت، پخت و پز، شير دوشيدن و خياطى او را زيرنظر مىگيرند و من غيرمستقيم اطلاعاتى از کارهاى هنرى او نظير تمداربافي، ضمن گفتگوهاى دستهجمعى کسب مىکنند در اين گفتگوها مواردى پيش مىآورند تا از هنر بافندگى دختر بيشتر سخن گفته شود و در مورد زن ضربالمثلى دارند که مىگويند: زن وايد حُونه نه با، مرد رى ايسبيد بکه (زن بايد کدبانو باشد و مرد را روسفيد بکند).
از ديگر مسائل مهم که مورد توجه قرار مىگيرد اصالت و نجابت دختر و خانواده او مىباشد و به سرشناسى خانواده و خويشاوندان خانواده دختر نيز اهميت مىدهند و ازدواج را يک همبستگى کلى مىدانند و گاهى پسرى از يک طايفه با دخترى از طايفه ديگر ازدواج مىکنند افراد اين دو طايفه مثل اعضاء يک خانوار به خوب و بد و تنگ و خوش همديگر مىرسند.
پس از اين ديد و بازديد و بهجا آوردن مراسم خداحافظى از خانه والدين دختر مىروند، طى راه در مورد دختر بحث و گفتگو مىکنند و در منزل پدر پسر به بحث و مشاوره مىپردازند و دفعات ديگر بهعنوان بازديد با سوغاتى به منزل والدين دختر مىروند و گاه ممکن است چند روزى آنجا بمانند. وقتى دختر را پسند کردند مراسم کدخدائى (خواستگاري) پيش مىآيد
روز معينى پدر داماد به اتفاق عدهاى از ريشسفيدان محل با لباسهاى رسمى که عبارت از شال و قبا و تفنگ است سوار بر اسب با هدايائى نظير چندين کلهقند، چند پاکت چاى و مقدارى توتون و تنباکو و چند رأس گوسفند، به خانه عروس مىروند. به نزديکى آبادى که رسيدند، رسم است که مهماندار با عدهاى از اهالى آبادى به استقبال مهمانان مىروند، مهمانان از اسب پياده مىشوند و با يکديگر روبوسى و احوالپرسى مىکند. البته احوالپرسى آنان خيلى دنبالهدار و تکرارى است و فاصله پياده شدن از اسب تا چادر را در حال احوالپرسى و جويا شدن از حال ديگران طى مىکنند. دم چادر، پسران و خويشاوندان عروس يا نوکران اسبهاى ميهمانان را مىگيرند و ترتيب علوفه آنان را مىدهند و مهمانان د رچادرى که قبلاً تهيه شده استراحت مىکنند. و سرگرم گفتگوهائى شيرين و داستانها و مثلهاى اجتماعى و هنرنمائىهاى خود مىشوند و خاطرات و تجربيات خود را بازگو مىکنند و از آب و هوا سخن به ميان مىآورند و چاى مىنوشند، قليان مىکشند، خوانندهاى آواز مىخواند و نوازندهاى که در نى زدن مهارت دارد او را همراهى مىکند. مهماندار در مجلس با مهمانان خود مىنشيند ولى ديگر بستگان و همسايگان او در تهيه ناهار و شام با خانواده عروس همکارى مىکنند. براى اينکار به تناب جمعيت و مهمانان يک تا چند گوسفند سر مىبرند، زنان و دختران آبادى کمک مىکنند تا ناهار آماده شود. در مجمعههاى بزرگ که به اصطلاح آنها را مجمعه لارکش (سينى بزرگ) مىگويند پلو مىکشند و گوشت که به شکل تقريباً خورش تهيه شده روى پلو مىريزند و اين پلو خورش را اصطلاحاً آش و گوشت مىگويند.
لازم به يادآورى است قبل از غذا خوردن جوانى مأمور مىشود آفتابه و لگن بياورد تا ميهمانان دست خود را بشويند. اين شستن ندست يک نوع تشريفات و احترام به ميهمانان است و آن به اين طريق است که جوان کمسن و سالى در حالىکه در دست راست خود آفتابه و در دست چپ خود لگن مىباشد، جلو اشخاصى که در مجلس محترم و سرشناستر از ديگران هستند مىرود و او به ديگرى تعارف مىکند تا خلاصه يکى از آنها بدين شکل دست خود را مىشويد، که نخست دست راست را روى لگن مىگيرد جوانک با آفتابه بهطور ملايم آب روى دست او مىريزد بهطورى که آب شستشو وارد لگن زيردست مىشود. وقتى آب روى دست او مىريزد به اندازهاى است که انگشتان او تر شود کسى که دست او شسته مىشود. خطاب به جوانک مىگويد: شبيه گنا بوى بردى سقاب (Soghab ـ Shoseye Gonaboy Gorday) شسته گناه باشى برده ثواب.
بعد از اينکه يکنفر دست شست جوانک بهترتيب از سمت راست، دست افراد را بههمين نحو مىشويد تا نفر آخر، و براى خشک کردن دست، هرکس از دستمال جيب خود استفاده مىکند. البته همانطور که گفته شد اين صرفاً تشريفات و احترام نسبت به ميهمانان است. چون اغلب ميهمانان خود از چادر بيرون مىروند و دست و صورت خود را بهطور کامل مىشويند بعد از شستن دست در وسط مجلس سفره پهن مىکنند.
برنامه خريد
چند نفر به شهر مىروند و چيزهاى مورد لزوم از قبيل قند و چاي، تنباکو،... مىخرند و آنها را با الاغ حمل مىکنند.
حبه کردن قند ـ قندها که اکثراً کلهاى بوده براى حبه کردن آن از قندشکن استفاده مىکنند و يک روز شکستن آن طول مىکشد.
دعوت مدعوين
براى دعوت عروسى از يکى دو ماه پيش وسيله نامه يا پيغام و يا قاصد مدعوين دور و نزديک را براى دعوت آگاه مىکنند.
تهيه هيزم
پخت و پز وسيله هيزم انجام مىگيرد و در شب هم براى روشنائى از هيزم استفاده مىکنند. براى تهيه هيزم چندين نفر با قاطر يا الاغ و با ابزارى نظير تبر و تيشه به کوه مىروند و هيزم مىکنند و مىآورند.
پاگشونى
يکى دو هفته از عروسى گذشت خانواده دختر، عروس و داماد را به شام دعوت مىکنند اين دعوت را پاگشوني مىنامند. خانواده عروس علاوه بر پذيرائى عروس و داماد هديهاى را که ممکن است يک رأس گوسفند يا پوشاکى نظير گليم يا جاجيم باشد به عروس مىدهند.
تهيه ترکه
يکى از رقصهاى مردان چوببازي است در حالىکه تشمال آهنگ مخصوص آنرا مىنوازد مردى چوب کلفت بلندى را مقابل پاى خود سپر مىکند ديگرى با ترکهاى در دست دارد فعاليت مىکند که به پاى او بزند، و وقتىکه ترکه را به قصد زدن پائين آورد ضربهاى زد، بايد ترکه را زمين بيندازد و چوب بلند را بردارد و شخصى که چوب بلند در دست او بود ترکه بهدست مىگيرد که به پاى حريف که اکنون چوب بلند در دست او مىباشد بزند پس از زدن ترکه ممکن است شخص ديگرى وارد ميدان شود و آن شخص حتماً بايد اول چوب بلند را بهدست بگيرد ترکه بخورد تا نوبت او بشود که ترکه بزند و اين امر گاهى بهصورت دودستگى درمىآيد که مىخواهند همديگر را شکست بدهند. اين است که براى اين بازى ترکههاى زيادى موردنياز است که يکى دو روز قبل از عروسى به باغ يا جنگل مىروند و ترکههاى خوب و صاف حدود يک مترى مىبرند و مىآورند. ناگفته نماند که پايان اين بازى موقعى است که تشمال ديگر آهنگ نزند.