بعدازظهر همان روز مشاطه به خانهٔ عروس مى‌آيد و موى و روى او را چنانکه در مجلس عقد هم بيان شد آرايش مى‌دهد يعنى زير ابروهاى او را برمى‌دارد و سرخاب و سفيداب به‌صورت خود مى‌مالد وسمه به ابروهاى او مى‌کشد و با قلم وسمه خال ختائى بالاى لب يا روى گونهٔ او مى‌گذارد و در وسط پيشانى او پولک و ستاره نيم‌ماه مى‌چسباند، زلف‌هاى او را هم شانه کرده از وسط براى او فرق باز مى‌کند (فرق عروس را بايد يک زن يک‌بخته باز کند و بعد هم يک موى از وسط پيشانى او بکند)، دو حلقهٔ کوچک از زلف او را هم با زنج روى شقيقه‌هاى او مى‌چسباند٭ و در موقع آرايش سر او اين شعر را مى‌خوانند:


سرْ نِگَه‌دار عروسک سَروَر نِگَه‌دار عروسک
خانِهٔ شوُيت مِى‌ بِرن شووُر نِگَه‌دار عروسک


٭ در ميان خانواده‌هاى اعيان و امروزى براى آرايش گيسوى عروس رسوم قديم ايرانى را رها ساخته و از مدل‌هاى خارجى (امريکائى و اروپائي) از قبيل ”شوت باب“ و ”ريچارد سوم“ و ”له باندو ـ les bandeaux“ و ”فلور دورانژه ـ Fleurs d'oranger“ استفاه مى‌کنند.


لباس عروس در شهرهاى بزرگ خراسان تقليدى از سبک اروپائى و امريکائى است و معمولاً عبارت است از يک پيراهن فنردار چسب يا گشاد از پارچهٔ دوشس يا گيپور يا آستر اطلس يا ساتن و کفش و کيف سفيد و کرست فنرى و تاج الماس نشان و تور سر و جوراب نايلون و پرلون و امثال آنها وليکن در روستاها لباس طرح و رنگ و ساير مختصات قديم خود را همچنان حفظ کرده است؛ مثلاً در نواحى شمال خراسان خصوصاً در دهکده‌هاى اطراف قوچان و در گز و بجنورد لباس عروس معمولاً از هشت تکه تشکيل مى‌شود به اين شرح:


يک پيراهن کمرچين از پارچه موهر گلدار. يک يل از ماهوت پشمى سبز و سرخ و عنابى که آن‌را کوله (kolla) مى‌خوانند. سر دست‌هاى کوله داراى نقشهٔ قلمدانى و دامن او در هر دو طرف داراى نقشهٔ لوزى يا سرنيزگى است لبهٔ آن‌هم داراى ”مداخل“ يا مغزى است و ترمه‌دوزى شده است. يک شلوار از پارچهٔ کدرى گلدار که سر پاچه‌هاى آن از چهار رديف زيگ‌زاگ و سنبله دوخته شده و کمر او هم ليفن (lifan= بندتنبان) دارد. يک زيرپيراهنى از کدرى سفيد گلدار که دور سر دست‌ها و دامن آن مغزى دارد و روى سر دست‌هاى آن با نخ سفيد يا رنگي، نقشهٔ مارپيچ انداخته‌اند. يک عرقچين نقشه‌دار دستباف بخيه کمري. يک چارقد ريشه‌دار از پارچهٔ موهر گلدار دو تخته. يک جفت جوراب پشمى دستباف رنگى و يک جفت چارق نقشه‌دار.


لباس داماد نيز عبارت است از يک چوخه (ĉuxa) يا قباى کردى که از نوعى پارچهٔ ابريشمى مخطط به‌نام الجه (alca) تهيه مى‌شود و يک قبا که چهار انگشت کوتاه‌تر از چوخه است و در زير چوخه مى‌پوشند و يک پيراهن از قميس (qamis) که همان مورى سفيد باشد و يک شلوار از دبيت مشکى براق که آن‌را قره‌منگه مى‌گويند و يک عرقچين کردى نقشه‌دار و يک شال ابريشمى قرمز ريشه‌دار و يک جفت چارق نقشه‌دار و يک جفت پاتاوهٔ نقشه‌دار. چند روز قبل از آنکه قرار باشد عروس را به خانه شوهر ببرند ”ساعت مى‌بينند“ و از روى تقويم روز سعدى را براى عروسى برمى‌گزينند يک روز پيش از عروسى جهاز عرويس را براى حمل به خانهٔ داماد آماده مى‌کنند و يک عروسک لاى رخت‌هاى عروس مى‌گذارند که هوو سر او نيايد (به‌عقيدهٔ عوام اين عروسک جاى هوو را مى‌گيرد). در ساعت معينى چند تن از طرف خانوادهٔ داماد براى بردن جهاز به خانهٔ عروس مى‌آيند. قبل از بردن جهاز عروس صورت جهيزيهٔ دختر را که در دو نسخه تهيه شده است به آنها مى‌دهند. کسان داماد يک‌يک اقلام را با صورت تطبيق مى‌کنند و سپس صورت‌ها را به خانهٔ داماد مى‌فرستند داماد امضاء مى‌کند يک نسخه‌ آن را براى خودش برمى‌دارد و نسخهٔ ديگر را به خانهٔ پدر عروس عودت مى‌دهد. آن‌وقت جهاز را با وضع خاصى در طبق‌هاى چوبى مستطيل شکلى مى‌چينند و روى سر طبق‌کش‌ها مى‌گذارند و به خانهٔ داماد مى‌فرستند (در روستاها جهاز عروس را به‌جاى آنکه در طبق بگذارند در صندوق‌هاى چوبى قرار مى‌دهند). طبق‌کش‌ها صلوات‌گويان طبق‌ها را برمى‌دارند و در يک صف منظم به‌طرف خانهٔ داماد روانه مى‌شوند. وقتى به خانهٔ داماد رسيدند گوسفندى در جلو پاى آنها سر مى‌برند و اسفند دود مى‌کنند. طبق‌کش‌ها خوانچه‌هاى جهاز را روى زمين مى‌گذارند و پس از صرف چاى و شيرينى انعام خود را دريافت نموده مرخص مى‌شوند. آن‌وقت خويشان و کسان داماد جهاز را به يکى دو اتاق حمل نموده با ترتيب خاصى که نمايش و جلوه آن زياد باشد مى‌چينند تا هر کس به تماشاى جهاز بيايد بتواند به آسانى همه‌چيز را مشاهده کند.


فرداشب در خانهٔ داماد مجلس جشن مفصلى برپا مى‌شود. پدر داماد و پدر عروس در پائين مجلس دم در ورودى مى‌نشينند و از مهمان‌ها پذيرائى مى‌کنند داماد هم در کنار آنها قرار مى‌گيرد و هر مهمانى که وارد مى‌شود و هر سه از او استقبال مى‌کنند. اين مجلس چند ساعت به‌طول مى‌کشد. مهمان‌ها چاى و شربت و شيرينى و ميوه صرف مى‌کنند و به نواى موسيقى و آهنگ‌هاى نشاط‌انگيزى که نواخته مى‌شود گوش فرا مى‌دارند و پس از صرف شام عموماً خداحافظى کرده به خانهٔ خود باز مى‌گردند و ليکن اقوام و دوستان نزديک خانوادهٔ عروس و داماد براى آوردن عروس در خانهٔ داماد مى‌مانند.


در طول مدتى که مجلس جشن برپا است نوازندگان و خوانندگان با تار و دنبک و ويولون و دايره و گاهى آکوردئون رِنگ‌ها و آهنگ‌هاى مختلفى از قبيل رنگ عنابى و کنتوارى و چهار مضراب و بنفشه و اوزون دره و قشنگى و بش آچلانَ در خانهٔ عروس و داماد اجراء مى‌کنند. در شهرها و آبادى‌هاى بزرگ که مردم آداب و سنن قديم را رها ساخته و به موسيقى و آوازهاى محلى بى‌اعتنا شده‌اند معمولاً از اشعار و تصانيفى که هنرمندان معروف ساخته و اجراء نموده‌اند استفاده مى‌کنند، يعنى نوازندگان و خوانندگان عين آن تصانيف و آهنگ‌ها را اجراء مى‌کنند و يا آنها را به‌وسيلهٔ صفحه و نوار در مجلس پخش مى‌سازند. البته آهنگ‌ها و تصانيفى را انتخاب مى‌کنند که پرنشاط‌تر و با مجلس جشن و سرور تناسب بيشترى داشته باشد از قبيل تصنيف ”مبارک‌باد ـ آواز محمد نوري“ و ”شادوماد“ و ”عيش و نوش“ و ”اگر مستم“ و ”يار آمد، يار آمد“ و ”بندهٔ عشق“ و ”مژده‌اى يار آمد“ و ”کلبهٔ عشق“ و ”فرشتهٔ شادي“. رقص‌هائى هم که در اين مجالس اجراء مى‌شود از رقص‌هاى معمولى و معروف است و مخلوطى است از همه چيز از قبيل: باباکرم، رقص هندي، رقص آنا، مات، رقص قوچاني، چهار مضراب، لزگي، قشنگي، اوزون دره و جز اينها.


وليکن در روستاها به‌سبب علاقه و پيوندى که به آداب و سنن قديم دارند نوزاندگان و خوانندگان محلى يعنى دهلى‌ها و عاشق‌‌ها٭ با آلات موسيقى روستائى خود از قبيل دوتار و کمانچه و نى و پيک (pik= نوعى آلت موسيقى شبيه به قره‌نى اما کوتاه‌تر و قطورتر) و دايره و دنبک و دهل و سرنا و قشمه (qoŝma= نوعى آلت موسيقى که آن‌را دوساز هم مى‌گويند) و بلر (beler= نوعى ني) قطعات محلى بسيار زيبائى اجراء مى‌کنند. آوازها و رقص‌هاى آنها نيز قديمى است. از رقص‌هاى محلى و روستائى که در مجالس عيش و سرور خاصه مجلس عروسى اجراء مى‌کنند مى‌توان رقص‌هاى دوره و لارى و حاجى نارنجى يا انارکى و دو غرسه (qarsa ـ do=”= دو ضربه“). و شلنگى (ŝelengi) و کليکى (kliki) و چپه راسته (râsta ـ ĉeppa) و سماى (samây) و بشکن بشکن و رقص کُردى و چوب بازى را نام برد.


٭ در روستاهاى خراسان نوزاندگان و خواندگان محلى را ”عاشق“ مى‌گويند ”عاشق‌ها“ عموماً شغل و پيشهٔ خاصى دارند و مانند ساير ”هم ولايتى‌هاي“ خود به زراعت يا صناعتى مشغول هستند و فقط هنگامى‌که مجلس جشنى (از قبيل عروسى و ختنه‌سوران) در ده برپا مى‌شود آنها را خبر مى‌کنند مى‌آيند، نوازندگى و خوانندگى مى‌کنند.