با فرا رسيدن ارديبهشت و رسيدن فصل گرما، گوسفندان مىتوانند شبها را نيز در بيابان بگذرانند. چوپانان گله را با طلوع خورشيد به محله مىآورند و شير آنها را مىدوشند. بعد از انجام اين کار، گوسفندان مجدداً روانه صحرا مىشوند و تا ۲۴ ساعت ديگر به چرا مشغول مىگردند. در اين فاصله محل سکونت اصلى آنها نيز سرسبز و خرّم شده و علف کافى براى گوسفندان فراهم مىشود. بنابراين کوچکنندگان خود را آماده مىکنند تا بار ديگر به روستا برگردند به کشت و کار مشغول شوند. بازگشتن آنها نيز همانند رفتن با برنامهٔ مشخص همراه است. يعنى از صبح روزى که حرکت مىکنند. پس از طى مسير تا غروب خود را به محل مشخصى ک تقريباً نيمهٔ راه است مىرسانند، که اين مسافت نسبت به محلهاى مختلف فرق مىکند و کم و زياد مىشود. در موقع بازگشت معمولاً تمام گله و بره و بزغالهها را با هم و يکجا حرکت مىدهند.
بازگشت به روستا
با رسيدن گله به روستاى محل سکونت، صاحبان گله به همکارى و کمک خود با چوپانان خاتمه داده و گله را به او مىسپارند تا خود به کارهاى ديگر مشغول شوند. زيرا ديگر خطرى گوسفندان را تهديد نمىکند. روال عادى زندگى در روستا بار ديگر شروع مىشود و چوپان هر روز با گوسفندان خود به صحرا مىرود و تنها هر روز صبح براى دوشيدن شير گوسفندان آنها را به روستا باز مىگرداند.
امروزه از اهميت دامدارى بهعنوان يک شغل کاسته شده و افراد عشاير ديگر لزومى نمىبينند از خانه و کاشانهٔ خود بيرون آمده و زحمت تحمل سرماى طاقتفرساى زمستان را بر خود هموار کنند و به ييلاق و قشلاق بروند. بنابراين کوچنشينى خيلى بهندرت اتفاق مىافتد و رفته رفته مىرود که اين فرهنگ و رسوم اجداد پييشين به فراموشى سپرده شود.