دامدارى و کشاورزى کار اساسى مردم براى زندگى بوده است. استمداد زمين براى پروراندن گياهان و درختان، درختکارى و شکار حيوانات را در حد باارزشى از جمله کارهاى مردم قرار مىداد. از زمان اسماعيليان اين اعتقاد رايج بود که اگر انسان زمينى را که استعداد کشاورزى دارد، مهمل بگذارد نعمت خدا را مهمل گذاشته است. بنابراين جز زمينهاى آيش بقيه را براى کشت آماده مىنمودند و بر تپهها و زمينهاى مناسب درختکارى انجام مىگرفت و آب لازم از رودخانهها و استخرها و سدها تأمين مىگرديد.
سدها عموماً با وسايل ابتدائى و بهدست مردم محل ساخته مىشد. اما گاه نيز بناى سد براى آبيارى زمينها، مزارعى مانند گوکه و کيسم و بخشى از لاهيجان زيرنظر حکمرانان ساخته مىشد و سدى که در سال ۷۸۷ هجرى جهت اراضى منطقه فوق در زمان سيدعلى کيا بر رودخانهاى به نام کياجو بسته شد به مدت دو سال طول کشيد و تا حدود پنجاه سال از آن استفاده شده است. البته اين نوع فعاليتها به همکارى مردم نياز دارد که در اصطلاح محل به تلاش دستهجمعى آنان ايلجار مىگويند وقتى حکمرانان پيشقدم مىشدند تمام مردم روستاهاى قلمرو آنان اقدام و همکارى مىنمودند. مير ظهيرالدين مىنويسد:
در موسم بهار دأب و دستور حکام مازنداران بوده است و مىباشد که جهت زراعت برنج حکام خود سوار شده... و مردم جمع ساخته به جنگلهائى که قابل باشد بروند و آن موضع را از دار و درخت و خاشاک پاک گردانند و جوى آب روان سازند تا برزگران جهت خاصه ايشان زرع برنج و گندم نمايند احداث باغها و پيوند ميوهها و ايجاد استخرهاى بزرگ براى شکار مرغابى و استفاده از علفها و نيزارها در حصيربافى و ساختمان خانهها و مراقبت از چراگاهها نيز بخشى از کارهاى فردى يا دستهجمعى مردم بود، آب قلعهها اگر وسيلهٔ جوبها به داخل قلعه برده نمىشد بايد آنرا با دست انسان و يا به کمک حيوان به قلعه برده و در چاههاى آن ذخيره نمايند از آب چاه براى خوردن در تابستان استفاده مىشد زيرا خوردن آب رودخانه گواراتر مىنمود در گزارشى که از شهر رشت در سال ۱۲۷۵ هجرى در دست است اين چنين آمده که
... کوچههاى شهر رشت را از سنگ، فرش نمودهاند و آب خوردن آنها از چاه است و دو مجرا رودخانه در خارج شهر مىباشد که ارباب سليقه از آب رودخانه مىآشامند يک مجرا که سياه رودبار باشد از کهدم مىآيد و رودخانه ديگر که گوهررود باشد از شفت مىآيد به جهت آشاميدن آب گوهررود بهتر است که هر دو داخل مرداب انزلى مىشوند از کارهاى اساسى ديگر مردم پس از دامدارى و کشاورزى و باغدارى پرورش کرم ابريشم، صيد ماهى از جمله کارهاى فصلى آنان ماند سبزىکارى و جاليزکارى و کشت کنف و ذرت بوده است همانطور که اشاره گرديد درخت زيتون نيز از سالهاى پيش از کيائيان و در منطقهاى وسيع از گيل و ديلم وجود داشته است. نشانههاى کاشت اين درخت را در الموت به زمان حسن نصباح مىبينيم.
در سال ۱۳۱۹ هجرى بوته چاتى بهوسيلهٔ کاشفالسلطنه در لاهيجان و تنکابن کشت گرديد. اما از همين زمان کشت نيل و نيشکر در گيلان کاهش يافت. سوخت زراعت و محصولات ديگر و از بين رفتن عوامل کشاورزى موجب بروز قحطى در گيلان نيز بوده است و گاه قحطى با مرگ و مير گاوها که نقش مهمى در کار زراعت داشت آغاز مىگرديد.
مشاغل
از مشاغل کوچک اين دوران هم بايد ياد نمود از کشتىسازى ـ توپسازى ـ کاردگرى (ـ سکاکي) خياطى ـ کفشدوزى ـ دکمهبندى ـ زرهسازى و سرتراشى (آرايشگري) اشارههائى در منابع تاريخى ديده مىشود. به ضرورت راهسازى نيز انجام مىگرفت و بيشتر در فاصله ميان ييلاق و قشلاق و براى استفاده کوچ بهکار مىرفت و از جمله اين راهها در دوران کبائيه راه معروف به راهنو بوده است.
که در مسير رودسر، پلورود، سمام بوده است و براى عبور از رودخانه شميررود بهطرف لاهيجان در سال ۸۹۲ هـ.ق پلى از خشت و سنگ و آهک ساخته شد که ساختمان آن چهار سال و هفت ماه و هشت روز طول کشيد. پلهاى چوبى نيز بسيار بود اما به طريقى ساخته شده بود که در مواقع خطر و حملات دشمن مىتوانستند تختههاى روى پل را جمع کنند بهطور کلى رفت و آمد در مسير جادهها تا اواسط قرن نوزده و براساس گزارشهائى که در دست است بسيار مشکل و در موارد بارانى طاقتفرسا بود.