هموم روون (hamun rovun)
رفتن به حمام ـ صبح روز سوم چند زن از خانوادهٔ داماد به خانهٔ عروس رفته و همراه با چند نفر از همراهان عروس به حمام مىرفتند. قبلاً به حمامى که معمولاً زن جاافتادهاى بود خبر مىدادند و او نيز حمام را براى حمام عروسى آماده مىکرد. حمامى هنگام ورود عروس به حمام از او با دود کردن اسپند و کُندر استقبال مىکرد و خوشامد مىگفت. در تمام زمانىکه عروس و همراهان وى در حمام بودند، حمامى از آنها با قليان و شيرينى و ميوه و ... پذيرائى مىکرد. حدود ظهر عروس از حمام بيرون مىرفت. ناهار از طرف خانوادهٔ داماد آورده مىشد و عروس و همراهان او ناهار را در خانهٔ عروس صرف مىکردند.
دَماوَرو (dama va ru)= رسم رفتن داماد سرچشمه
عصر آخرين روز جشن مراسم زيبا و باشکوهى برگزار مىگشت که به دَمَاوَرو موسوم بود. جوانان روستا براى يک دورهٔ مفصل سوارکارى چارپايان خود را که عمدتاً قاطر بود آماده مىکردند. آنرا زين کرده به رکاب او پارچههاى رنگين و دستمالى نيز به گردن او مىبستند. طورىکه از چارپايان همراه متمايز باشد.
بعدازظهر مردم در حاشيهٔ جنوبى روستا گرد مىآمدند. نوازندگان نيز سوار بر چارپايان ساز و دهل دارچين و ادويهٔ عطارى است. همچنين يک مشربهٔ آب که در آن برگهاى مورد و گلبرگهاى گلمحمدى است و نيز بشقابى که در آن ۴ تا ۶ تخممرغ رنگشده قرار دارد در پيش روى او قرار مىدهند.
مراسم عروسى (i ـ aris)= مراسم عروسى
در گذشته تا سه دهه قبل عروسىهاى دوان حدوداً ۳ روز بهصورت سنتى و بسيار مفصل انجام مىشد امروزه کمتر افرادى هستند که چنان خرجى را متحمل شوند و جشنى چنان مفصل بگيرند. مراسم عروسى دوان طى مراحل مختلفى انجام مىگرفت. اين مراحل هر يک در روزى معين و طى آدابى مشخص صورت مىگرفت.
ورود مِتَر (me:tar)=(نوازنده) به روستا
يک روز قبل از انجام مراسم رسمي، ميدانى را که نزديک خانهٔ داماد بود، از سنگ و خار و خاشاک تميز مىکردند و بر نقطهاى بلند که مشرف بر ميدان بود بهعنوان جايگاه مِتَر، بيون (biyun) = سياهچادر برپا مىکردند.
هرشب بعد از صرف شام، مجلس رقص و شادى ادامه داشت. اما اينبار فضا با فضاى رقص چوبى و ترکهبازى تفاوت مىکرد. نوازندگان در پشتبام که فرش شده بود مىنشستند و با تار، ويولون و تنبک آهنگهاى مجلسى مىنواختند و ترانههائى که اغلب آهنگ لُرى داشت و با گويش لُرى بود مىخواندند و يکى دو نفر از جوانان همراهان او نيز مىرقصيدند. شبها اين مجلس تا خروسخوان ادامه داشت.
باروزى (baruzi)= رسم هيزمگردان
صبح روز دوم جشن، مردم دِه بعد از طلوع آفتاب، از روستا به دامنهٔ کوه کِر ـَ سو (kera:su) مىرفتند و منتظر جوانانى که شب براى آوردن هيزم به کوه رفته بودند مىشدند و تا آمدن آنان از کوه به شادى مىپرداختند.
بعد از رسيدن همهٔ جوانان و آراستن چارپايان خود نوازندگان روانهٔ دِه مىشدند. مردان و زنان رقصنده در پيشاپيش و بقيهٔ مردم بهدنبال آنان روانه مىشدند. رسم بر اين بود که افسار چارپا را کودک يا نوجوانى بهدست گيرد و معمول نبود که نانآور خانه يا سرپرست خانواده افسار را بهدست گيرد. در ميان راه، مردم دِه از خانههاى خود بيرون مىآمدند و کِل (kel)زنان و هلهلهکنان به شادى آنان پاسخ مىگفتند. بهمحض رسيدن به خانهٔ داماد مادر يا خواهرِداماد با دستمالهاى رنگارنگ به استقبال مىآمد و به گردن هر چارپا يک دستمال مىبست و ضمن اينکار ابراز قدردانى مىکرد. در جلوى خانهٔ داماد پارچههاى روى چارپا را برمىداشتند و آنگاه هيزمها را به نسبت بين خانهٔ عروس و داماد تقسيم مىکردند. يک يا دو بار نيز به خانهٔ کدخدا مىفرستادند. در آنروز جوانانى که هيزم آورده بودند در خانهٔ داماد به ناهار دعوت مىشدند. اين رسم علاوه بر شور و شعفى که در شرکتکنندگان پديد مىآورد، يک هميارى عمومى براى تأمين سوخت موردنياز روزهاى جشن بود.
مَجمَهگردون (majma gardun)= مجمعهگردان
رسم مجمعهگردان هم يکى ديگر از رسمهائى است که در روز دوم عروسى اجراء مىشد. هريک از نزديکان عروس و داماد مجمعهاى تهيه مىنواختند. آخرالامر داماد همراه با چند سوار از کوچههاى ده به جمع مىپيوست و بعد از تاخت و تازى که در زمينهاى زير دِه مىکردند. روانهٔ چشمهٔ بَريا (barya) مىشدند.
شو آريسى (i ـ e aris ـ sov)= شب عروسى
شب سوم از جشن، شب شام دادن خانوادهٔ داماد به اهالى بود و بعد از آن زمان بردن عروس به خانهٔ بخت. در اين شب معمولاً مردان دِه به شام دعوت مىشدند. سفرهٔ طويلى را بر پشتبام مىگستردند.
معمولاً در آخر شب عدهاى از خانوادهٔ داماد و در رأس آنان پدر و مادرِداماد بدون حضور داماد با اسبى آراسته و تزئينشده به خانهٔ عروس مىرفتند و در حالىکه از ميان اطرافيان عروس که در بيرون از خانه منتظر بودند مىگذشتند، وارد خانهٔ عروس مىشدند. خانوادهٔ عروس قسمتى از حياط را فرش کرده و از آنها استقبال مىکردند. بعد از صرف شيرينى و شربت، پدرِداماد اجازهٔ بردن عروس را مىخواست.
بالاخره بعد از اجازه دادن پدرِعروس، عروس بلند مىشد و دست پدر و صورت مادر و اطرافيان را مىبوسيد و در حالىکه مىگريست آمادهٔ رفتن مىشد. عروس را سوار بر اسب مىکردند و در حالىکه افسار اسب در دست سلمانى دِه بود و در دو طرف عروس دو زن جاافتاده در حرکت بودند و دخترى جوان آينهاى در دست رو به عروس گرفته بود و در پيشاپيش مىرفت عروس را به خانهٔ داماد مىبردند. عدهاى در ميان جمع تفنگ در دست مرتب تيرهوائى شليک مىکردند و عدهاى نيز در بين راه مىخواندند و مىرقصيدند.
عروس چون به در خانهٔ داماد مىرسيد، اسب مىايستاد. داماد در آستانهٔ در به انتظار ايستاده بود مدتى که مىگذشت و عروس وارد نمىشد از طرف مادرِداماد هديهاى به رسم پاندازون (pandazun) به او داده مىشد. بعد داماد مىآمد و زيربغل عروس را مىگرفت و او را از اسب پياده مىکرد و به خانه مىبُرد. عروس را به حجله مىبردند.
دسبوسى (i ـ das bus)
رسم دستبوسى فرداى عروسى داماد با يکى از بزرگان خانوادهٔ خود به منزل پدرِعروس مىرفت و ضمن اينکه دست پدر و مادر خود را مىبوسيد، آنان به او تبريک مىگفتند و هديهاى را نيز به او مىدادند. وقت مراجعت مادرِعروس ظرفى را که پُر از چلوزيره بود همراه با تخممرغ آبپزشده و کوفتهريزه و حلوا براى عروس خود مىفرستاد.
پاحُجله
بعد از انجام اين امر و برگشت داماد، نوازندگان به مدت يک ساعت در حياط خانهٔ داماد بهعنوان پاحُجله (pa hojla) يعنى نواختن در پاى حجله، مىنواختند که پايانبخش مراسم عروسى بود. بعد از آن مزد نوازندگان را همراه با مقاديرى شيرينى و تنقلات مىدادند و با ابراز محبت و دوستى آنها را بدرقه و بساط آنها را از ميدان جمع مىکردند.
طلبيدن عروس و داماد توسط پدرِعروس
روز سوم بعد از عروسي، عروس و داماد همراه با خانوادهٔ داماد به دعوت پدر و مادرِعروس به خانهٔ آنان مىرفتند. اين دعوت معمولاً براى صرف ناهار انجام مىشد. پدر و مادرِعروس در اين روز بهعنوان اينکه اولين بار پس از عروسي، دختر آنها به خانه آنها آمده است هديهاى را به نام پاندازون (pandazun) به او مىدادند.
بعد از اين مجلس معمولاً تا ۶ ماه عروس به خانهٔ پدر نمىرفت و خود را با خوى و خصلت خانوادهٔ شوهر وفق مىداد.