جواهر گرانبهائى است که در تاريکى مىدرخشيد و آن چيزى است به اندازهٔ تخممرغ که در بينى گاوى است که در دريا زندگى مىکند. شبها در خشکى مىآيد فين مىکند و گوهر شبچراغ از بينى او افتاده در روشنائى آن چرا مىنمايد. نزديک صبح دوباره گوهر شبچراغ را در بينى خود بالا کشيده و در دريا مىرود.