جادوگرى

جادوگر: گدا. مرتاض. کيمياگر. درويش. چوپان و ماما. قدرتى که به آنها نسبت مى‌دهند. خانوادهٔ جادوگر و پيروان او. محل اجتماع آنها مثل سرگذر. چهارسو با اينکه گوشه‌نشين و يا دوره‌گرد هستند.

افسون و گداز

اعتقاد به افسون: چگونه افسون مى‌کنند؟ وسيلهٔ دفع آن. دنبه‌ گذاز و انواع آن. (آدمک‌ مومي. موش زنده يا روشن کردن شمع در قبر...)

زهرها و نوش داروها

زهر دارو (براى نابود کردن رقيب). مهر دارو (براى توليد عشق و محبت). داروى بيهوشي. پادزهرها. کتاب‌هائى که از آن استفاده مى‌شود. (اسرار قاسمي. مجمع‌الدعوت و غيره). مهرهٔ مار. مهرگياه. افسانهٔ آنها. طلسم سفيد بختى و سياه‌بختي. (گذاشتن نعل در آتش). باطل سحر (قلياب سرکه). چله نشستن.

تسخير جانوران

مارگير. رام کنندهٔ گرگ و يا دارندگان. براى دفع جانوران زيانکار. ساس. غريب ‌گز. موريانه. موش. گراز و غيره چه وسايلى به‌کار مى‌برند؟ طلسم سن. طلسم عقرب. مار بست.

ارواح نيکوکار و زيانکار

مار صاحبخانه. پرستو. خروس سفيد و مرغى که کارد را به روى آنها حرام مى‌کنند. گربهٔ سياه. احضار ارواح. تعويذ و دعاها. عقيقه. حمام‌هاى جني. دره‌ها و تپه‌هاى جني. خانه‌هاى جن‌زده (سايه و سايه‌زدگي. شب نبايد در آينه نگاه کرد...)

روى گردانيدن جادوگر

چگونه و چرا جادوگران به شکل گرگ يا غول و يا جانوران درمى‌آيند؟ چرا جادوگرى نکبت مى‌آورد؟

پيشگوئى

- فالگيرى و مرد خواب‌گو. خواب‌نما شدن و تعبير خواب‌ها ـ پيشگوئى از روى نخود، کف دست، سرب و يا زاج آب کرده، لرد قهوه. پيشگوئى از روى ستارگان. منجمين. رمالى.


- جامزن، جن‌گير، آينه‌بين: طرز پيشگوئى آنها و اشياى گم‌شده‌اى که پيدا مى‌کنند.


- کسانى که چشمهٔ آب يا گنج و يا معادن را کشف مى‌کنند.

تفائل خانوادگى براى گشايش کار و درمان بيمارى‌ها

تفائل از اشکال اشياء

(سلام کردن و جستن آب در گلو)، بدقدم و خوش‌قدم. قدم سبک و سنگين. عطسه، خميازه، سق سياه، نفوس، خير و شر، استخاره، فال حافظ، آمد نيامد مواقع و چيزهاى خوش‌شگون و بدشگون، چشم زخم، چشم شور، احترام به چراغ و نمک (آب و نمک مهر فاطمهٔ زهرا است)، سبيل، گيس (گيس بريده)، آفتاب و نان. تخم‌مرغ شکستن. اسفند دود کردن، شرح آن. سوزانيدن يک تکه نخ از لباس کسى که چشمش شور است. دود کردن پشگل ماچه الاغ. بخت‌گشائي. نذر پسر (عقيقه، حيدري) تزله‌بندى (به وسيلهٔ نى و ابريشم هفت‌رنگ)، نوبه‌بندى


آش‌ ابودردا: سمنو. شله قلمکار. حلوا، خشت چهارشنبه سوري. براى گشايش کار: سفره سبزى (در کرمان)، آجيل مشکل‌گشا، سفرهٔ بى‌بى سه‌شنبه، احضار خواجه خضر، سفرهٔ فاطمه‌ٔ زهرا و ختم اميرالمؤمنين، سفرهٔ بى‌بى حور و بى‌بى نور، سنجى‌شکن (در مازندران).

دعاها و آدابى که براى کار و يا شگون انجام مى‌گيرد

آداب مسافرت (دعا، حلقه ياسين، اقرابي، آش ‌پشت‌پا...) شروع به‌کار جديد خريد پى‌ريزى ساختمان خانه. قربانى (قربانى کردن درخت خرما در کرمان). مراسم رخت نو بريدن، ناخن گرفتن، ماه ديدن، دندان افتاده و موى سر نذر و نياز (درخت خواجه خضرى).

دعاها و افسون‌هائى که براى حمايت از شر دزد يا آفت‌ها و ناخوشى‌ها به‌کار مى‌رود

(آيةالکرسي) طلسم، دعا، انگشتر و اشيائى که براى حمايت با خود دارند: (نظر قرباني، ببين و بترک، هفت مهره، چشم‌ باباقوري، دندان ببر، نمک ترکي، سم آهو، کنجى آبى و غيره). شهر و يا خانه‌اى که طلسم مى‌شود (به تير اتاق مى‌نويسد: گشاده باد به دولت هميشه اين درگاه ـ به حق اشهدان لااله‌الاالله ـ بارالهى کم مگردان چند چيز از اين اتاق، نان گرم و آب سرد و چائى و قليان چاق.)

جشن‌ها و افسون‌هاى کشاورزى

افسون‌گاه شمارى

جشن‌ها و مراسمى که در موقع معين سال و يا زندگى روستائى انجام مى‌گيرد: (جشن سده، نوروز، شب چله...) و اغلب مراسم مذهبى در دنبالهٔ ان به‌جا مى‌آورند. روز اول سال (تبريک عيدي، سفرهٔ هفت‌سين). چهارشنبهٔ آخر سال (چهارشنبه سورى در آذربايجان، پريدن از روى بتهٔ آتش، نيت، قاشق‌زني، چشم‌چين، شکستن کوزه). آتش‌افروز (لباس مبدل، آوازها). عيد قربان (شتر قربان). قتل ابن‌ملجم و عمر، ۲۷ رمضان، ۱۳ صفر، ۱۳ نوروز، شب شام غريبان، شب قدر، شب برات، چهارشنبهٔ آخر صفر و ماه رمضان (کلوخ اندازان). عيد غدير (مولودي، تشت‌زدن و آوازهائى که مى‌خوانند). ماه‌ها و روزهاى بديمن و خوش‌يمن.

مراسم گذارنده

مثلاً براى آمدن و يا بند آمدن باران (براى بند آمدن باران مى‌گويند: اجلا! مجلا! به حق شاه کربلا! به حق نور مصطفي، به حق گنبد طلا ابرو ببر کوه سياه، آفتاب بيار به شهر ما.) مصلي، نماز جماعت.