در قرن بيستم به حکم سير زمان و تحول اوضاع اجتماعى و تماس با ممالک اروپائى در طرز پوشاک و آرايش ايرانيان تغييرى بزرگ روى داد و کمکم لباس و کلاه و کفش و سبک و شيوهٔ خودآرائى غربى معمول شد، معذالک هنوز در ميان روستائيان و خصوصاً مردم ايلات طرزهاى قديم پوشش و آرايش مشاهده مىشود در قديم زنان موى سر را بلند مىکردند و گيسوان را مىتابيدند و بهدوش و عقب سر مىانداختند ولى امروزه کوتاهى زلف به طرز اروپاپسند مرسوم است. سابقاً زنان دست و پاى خود را با حنا رنگ قرمز مىکردند و آنرا خضاب يا نگار مىگفتند، امروزه زنان متجدد شهرى بهجاى خضاب ناخنها را به مواد صدفى سرخ و بنفش مىکنند. بهجاى گلاب و قليا و عطريات قديم استعمال عطرهاى فرنگى رواج پيدا کرده و رفت و آمد به مؤسسات زيبائى و آرايشگرى جديد معمول شده است. در گذشته زنان صورت را به سفيداب رنگ روشن مىدادند و به مژگان سرمه و به ابروان وسمهٔ سياه که مطبوخى از نيل بود مىکشيدند و بر روى هم هفت قلم آرايش: (حنا، وسمه، سرخي، سفيداب، سرمه، زرورق بر روى پيشانى و قلي) در چهرهٔ خود بهکار مىبردند، از اينرو است که گفته مىشود فلان زن هفتقلم آرايش کرده يا هر هفت کرده ولى امروزه وسايل مشاطگى اروپائى تداول يافته است.
طرز آرايش و پيرايش مردان هم در شهرها بهکلى دگرگون شده است. به استثناء روحانيون و بعضى کسبه و بازاريان قديمى عدهاى از مردان صورت خود را مىتراشند و گرچه داشتن سبيل و شارب هنوز بسيار رايج است اما ريش که در گذشته نشانهٔ منزلت اجتماعى بود و محاسن خوانده مىشد. در قديم مردان موى سر را مىتراشيدند و سر را با عمامه و احياناً کلاه استوانهاى يا مخروطشکلى مىپوشاندند. امروزه زلف گذاشتن و به زيبائى پيراستن مطلوب شده است. خالکوبى روى بدن نيز فقط در طبقات پائين و خصوصاً نزد ورزشکاران و لوطيان ديده مىشود و ديگران بدان رغبتى نمىنمايند.
در قديم مردان متعلق به هر طبقهٔ اجتماع لباسى مخصوص داشتند ولى امروزه طرز پوشاک کمابيش يکنواخت شده است، بهجاى قبا و لباده و سردارى که حکم مانتوي بلندى را داشت امرزه کت و شلوار به طرز اروپائى متداول گرديده است اما مردان روستائى و ايلنشين چنانکه گفتيم از اين حکم مستثنى هستند و غالباً لباس قديم خود را نگه داشتهاند. پيش زنان طبقات مختلف نيز سابقاً از لحاظ نوع پارچهاى که در لباس بهکار مىرفت تفاوت آشکار بود. مثلاً خانمهاى توانگر از تافتههاى گرانبهاء و مخملهاى قشنگ و اطلس و ديبا و زرىهاى ممتاز جامه مىدوختند. در حالىکه زنان متوسط الحال از کتان و پارچههاى نخى لباس تهيه مىکردند. اما امروزه اين اختلاف نيز کم و بيش از ميان رفته است و فقط ازروى نوع برسش و خياطى جامه مىتوان دربارهٔ طبقات اجتماعى افراد حدس زد.
در انتخاب رنگهاى لباس نيز تحولى آشکار شده است. زنان دهقانى و ايلنشين معمولاً رنگهاى شفاف و پرجلا را مىپسندند اما شهريان به رنگهاى تيرهتر رغبت دارند و رنگ مشکى عموماً لباس تجملى و مخصوص مهمانى است. جامهٔ عروس بايد سفيد و لباس عزا سياهرنگ باشد. رنگ زرد تا اين اواخر مطلوب نبود و يک چند نيز رنگهاى تند مانند سرخ مورد اعتناء زنان متجدد شهرنشين واقع نمىشد ولى امروزه ذوق رنگها با پسند روز بستگى پيدا کرده است.
در مورد زينتآلات بايد علاقهٔ مخصوص زنان ايرانى را به استعمال انواع جواهر يادآور شد بعضى آرايشهاى نوع زنان عرب چون حلقهٔ بيني و پاى برنجن و خلخال امروزه متروک شده است. بهعکس گوشواره، سينهبند، گلوبند، انگشتر و دستبند رواج زياد دارد و نوع فلز سنگى که در آن بهکار مىرود نسبت طايفهٔ اجتماعى و بنيه اقتصادى افراد تفاوت مىکند، همين علاقه به جواهر سبب ترقى فن زرگري. جواهرسازى در ايران شده است.
تا جنگ بينالملل دوم استعمال جواهرات مصنوعى پيش زنان طبقات متوسط و مرفه اجتماع مقبول نبود اما اکنون رواج اينگونه زينتها در همهٔ طبقات بيش از پيش به چشم مىرسد و طبقات متوسط و حتى برخى از طبقات پائين جامعه تمايل شديد باطنى خود را به تقليد از طبقات متمکن ممتاز جامعه نشان مىدهند.
کفش ايرانيان امروز نظير پاپوش اروپائيان است اما در گذشته چينن نبود. مردان ايلى و روستائى در شمال غالباً چکمههاى بلند يا کفشهاى پوستى ساده و بدوى که به چارخ معروف است بهپا مىکردند، در جاهاى ديگر گيوه يا ملکي که از نخهاى پنبهاى سپيد يا رنگين بافته مىشود و پاپوش سبک وزنى است ديده مىدش، و کفش مردان و زنان شهرى کم و بيش شبيه کفش راحتى امروز اروپائيان بود. کلاه اروپائى لبهدار در ايران جاى کلاه قديم را گرفته است اما زنان متجدد تمايل زيادى به کلاه ندارند. در مراسم عزا برخى از زنان بهجاى کلاه مخصوص با تور که زنان فرنگى بهسر مىگذارند، روسرى سياه يا تيرهاى مىاندازند.