در سال ۱۸۹۰ ژاک دمرگان زمين‌شناس معروف، گزارش داد که در ناحيهٔ معروف به چغازنبيل معادن نفت وجود دارد.


ظاهراً در نتيجهٔ همين گزارش بود که شرکت نفت ايران به‌وجود آمد. در حدود پنجاه سال بعد از آن تاريخ، مهندسانى که مشغول کار نفت در آن ناحيه بودند براى باستان‌شناسانى که در شوش کاوش مى‌کردند آجرى فرستادند که روى آن نوشته‌هائى بود و همين آجر موجب آغاز يک رشتهٔ کاوش‌هائى در چغازنبيل شد که منتهى به کشف آثار جالبى گرديد. بنابراين مى‌توان گفت که نفتى‌ها دين خود را به باستان‌شناسان در اين مورد ادا کردند.


مرحوم دمکنم بيشتر عمر خود را در شوش گذراند و از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ در چغازنبيل مشغول تجسس بود. ولى مدت اقامت ساليانهٔ دمکنم و وسايل کار او با عظمت تپهٔ چغازنبيل تناسب نداشت. در واقع قسمتى از خاک اين ناحيه که حاوى آثار باستانى است به يکصد هکتار مى‌رسد و برج معبد آن که در قديم زيگورات نام داشته در حال حاضر بيست و پنج متر ارتفاع دارد.


در قرن سيزدهم قبل از ميلاد در جلگهٔ وسيعى که در حدود سى متر ارتفاع بالاى رودخانهٔ دز از شعبات کارون قرار گرفته پادشاهى به نام ”اونتاش گال“ شهر مقدسى بنا نمود که به زودى مرکز زيارت تمام ايلاميان گرديد و اين شهر به نام سازندهٔ آن ”دورانتاش“ ناميده شد ”دور“ احتمالاً همان کلمهٔ باب، مانند باب عالى در ترکيه، مى‌باشد که به معناى شهر است بنابراين دورانتاش يعنى شهر اونتاش.


بين شهر شوش پايتخت قديم ايلام و اين شهر جديد سى کيلومتر فاصله بود و يک کاروان مى‌توانست يک روزه آن را طى کند. ميان دوراونتاش و شهر هيدالو در جنوب شرق آن که اکنون نزديک شهر شوشتر است نيز همين فاصله وجود داشت. شهر هيدالو در کنار کارون کمى پس از خروج آن رودخانه از کوهستان ساخته شده بود.


احتمال دارد قبلاً نيز جلگهٔ مزبور مورد سکونت مردمى بوده است. چون در گوشه و کنار آن سفال‌هائى از هزارهٔ چهارم قبل از ميلاد (حدود ۳۶۰۰ قبل از ميلاد) نيز پيدا شده بدون اينکه بتوان محل شهرى از آن زمان را مشخص نمود.


ظاهراً اونتاش‌گال در حدود بيست سال پادشاهى کرد (۱۲۶۵ تا ۱۲۴۵ قبل از ميلاد) و احتمالاً بلافاصله پس از نشستن به تخت پادشاهى ساختمان زيگورات چغازنبيل را آغاز نموده است.


احتمالاً اين معبد در زمان اونتاش‌گال به اتمام نرسيد ولى قسمت عمدهٔ آن ساخته شد. در واقع روى هيچ‌يک از ۶۵۰۰ آجرى که از زير خاک بيرون آمده و روى هر کدام از آنها کتيبه‌اى هست، نام اميرى جز ”اونتاشگال“ خوانده نشده است.


مطلب جالب اين است که پس از مرگ اونتاشگال ديگر توجهى به معبد چغازنبيل نشد و ”شوتروک ناخونته“ پادشاه معروف ديگر ايلام در قرن دوازدهم قبل از ميلاد توجه خود را به طرف مقابل رود دز معطوف ساخت و شهر ”ناهوتيرما“ را در محل کنونى ده نو برپا نمود. بعد از مرگ اونتاش‌گال معبد چغازنبيل باز مورد توجه ايلاميان بود ولى شهرت قديمى خود را از دست داده بود. اين معبد تا تاريخى ۶۴۰ پيش از ميلاد به‌وجود خود ادامه داد و در آن تاريخ آشوربانيپال آن را خراب کرد و از کار انداخت.


سالنامه‌هاى آشوربانيپال شرح اين ويرانى را چنين مى‌دهد، پادشاه ايلام ”اومانالداش“ در برابر آشوربانيپال فرار اختيار کرد و به دورانتاش پناه برد ولى به زودى آنجا را ترک کرد و به آن طرف رود ايديده که همان ديز امروزى است رفت و در آنجا شهر مستحکمى بود (که روى خرابه‌هاى آن امروزه ده نو ساخته شده) ولى با وجود طغيان رودخانه، لشکريان آشور از آن عبور کردند و شهر مستحکم را غارت نمودند و پادشاه مزبور به کوه‌هاى مشرق ايلام فرار کرد.


عين عبارات آشور بانيپال نقل مى‌گردد:


”چهارده شهر و کاخ‌هاى آن با دهکده‌هاى کوچک متعدد در دروازهٔ ناحيهٔ عيلام آنها را فتح کردم و غارت کردم و خراب کردم و با آتش سوزاندم و به ويرانه‌هائى مبدل نمودم. تعداد زيادى از رزم‌آوران آن را کشتم“.


آقاى گيرشمن آثار اين خرابى‌ها را در معبد ربه‌النوع کيريريشا به چشم ديده. تمام اشياء قيمتى غارت شده و آنچه که مورد استفاده نبود درهم و برهم در آنجا ريخته شده بود چغازنبيل در دوران هخامنشى مورد سکونت قرار نگرفت، در زمان اشکانيان گله‌چرانان در آنجا در بعضى فصل‌هاى مساعد براى چراندن گوسفندهاى خود اقامت کرده‌اند و آثار رفت و آمد اشيائى که از آنها در محل به‌جا مانده نمايان است.


زيگورات يا معبد هفت طبقهٔ چغازنبيل را در کنار رودخانه در محلى بين شوش و شوشتر کنونى ساخته بودند به‌طورى‌که از بالاى معبد هر دو شهر مزبور در هواى صاف ديده مى‌شد. عرض و طول آجرهائى که در ساختمان اين زيگورات به‌کار برده شده ۳۵×۳۵×۱۰ سانتى‌متر است.


پايهٔ زيگورات مربع و با عرض و طول ۱۰۵ متر و ارتفاع آن حدود ۱۰۰ متر بوده است.


زيگورات معبدى است که سومريان براى خدايان خود مى‌ساختند و معمولاً هفت طبقه يا کمتر داشت و در يک قسمت از آن اتاق‌هائى مخصوص خود مى‌ساختند و در يک قسمت از آن اتاق‌هائى مخصوص قرار دادن مجسمهٔ خدايان و نيايش پرستندگان بود در طبقهٔ بالا کاهنان از روى مطالعهٔ ستارگان يا جهت پرواز پرندگان پيش‌بينى‌هائى راجع‌به وقايع مى‌نمودند.


روى بيشتر آجرهائى که در اين معبد به‌کار برده شده خطوطى به زبان ايلامى واکدى خوانده مى‌شود. متن اين خطوط مى‌رساند که اين زيگورات مقر خدايان گال و اينشوشنياک بوده است.


ديوارهاى اين معبد از خارج با کاشى‌ها و آجرهاى لعاب‌دار آبى و سبز سيمين‌فام يا زرين‌فام پوشيده شده، بوده است. به‌علاوه برآمدگى‌هائى در گل پختهٔ لعاب‌دار با متونى به نام اونتشگال خارج بنا را تزئين مى‌کرده است. و در يکى از اتاق‌هاى اين معبد تعداد زيادى از اين برآمدگى‌ها که باستان‌شناسان به آن نام ميخ نهاده‌اند انبار شده بود.


تا کنون تصور مى‌شد ساختن طاق‌هاى بيضى‌شکل از اختراعات دوران اشکانى است و وجود چنين قوس‌هائى در چغازنبيل نشان مى‌دهد که مدت‌ها پيش از اشکانيان ساختن قوس بيضى‌شکل در ايران معمول بوده است. بايد اضافه کرد که نظير اين قوس در هفت تپه که چندان زياد از حيث مسافت و زمان از چغازنبيل دور نيست نيز ديده شده است.


جالب‌ترين شيئى که در حفريات چغازنبيل به‌دست آمده است مجمسهٔ گاو لعابدارى است که با کمال ظرافت و مهارت ساخته شده و کتيبه‌اى بر روى گردهٔ آن به خط ايلامى در چند رديف نوشته شده است، اکنون اين مجسمه زينت‌بخش تالار موزهٔ ايران باستان است. اين گاو ظاهراً در بالاى يکى سردرهاى زيگورات قرار داشته است. در حال حاضر زيگورات چغازنبيل با ابهت و جلال بى‌مانندى سر به آسمان کشيده، و شاهدى بر عظمت امپراتورى بزرگ ايلام مى‌باشد.