در جلگه‌اى که آبادى‌هاى شاه‌آباد در شمال وشلگهى در غرب و کهنک در شمال شرق، دولتى و جليعه در جنوب آن واقع هستند، در ميان دشتى وسيع (۴۰ کيلومترى جنوب شرقى دزفول) چند تپهٔ گِلين به نام چغاميش قرار گرفته‌اند. تپه‌ها مرکب هستند از يک تپهٔ بزرگ و نسبتاً مرتفع و چند تپهٔ کوچک که در جنوب و جنوب غرب آن واقع هستند.


اين تپه‌ها پوشيده از کوزه شکسته‌هاى فراوانى بوده که پس از اولين مطالعه و بررسى روشن شد از عهد پيش از خط باقى مانده‌اند.


کاوش‌هائى که از ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶ ميلادى توسط مؤسسهٔ شرقى دانشگاه شيکاگو انجام گرفت نشان داد که چغاميش شهرى از دوران پيش از اختراع خط است و قدمت آن به حدود سى و چهار قرن پيش از ميلاد مى‌رسد. با همهٔ قدمتى که شهر دارد، باز هيچ‌چيز نشان‌دهندهٔ آغاز کارها نيست. همه چيز گواهى مى‌دهد که دستان کارکشته‌اى در آنجا به‌کار مشغول بوده‌اند و مردم از قرن‌ها و حتى از چندين هزار سال پيشتر در آنجا سکنا داشته‌اند. فرهنگ‌هاى ابتدائى که از روى سبک خاص کوزه‌گرى و سفال‌هاى خوش‌ترکيب آن مشخص مى‌شود جانشين يکديگرى شده‌اند.


اين فرهنگ‌ها به حدود شش هزار سال پيش از مسيح مى‌رسد و تا اين زمان کسى آن را نمى‌شناخته است. خصلت اين دوران را سفال‌هائى که سخت صيقل يافته روشن مى‌سازد، اغلب اين سفال‌ها با موضوع‌هائى نقاشى شده که به طرز شگفت‌انگيزى به نسبت آن زمان پيشرفته بوده است. سفال‌هاى دوران‌هاى بعدى با نقش‌هاى هندسى تزئين شده که تَنگ هم و با موتيف‌هاى مخصوص قلم خورده است. اين پايه مقدماتى مى‌باشد که بعدها دورهٔ پيش از تاريخ را تشکيل داد و خيلى جلوتر از زمانى است که نقش‌هاى تصويرى پديد آمد. آخرين مرحلهٔ قبل از تاريخ سرشار از سفال‌هائى است از نوعى که سال‌ها پيش در شوش کشف شد.


در يکى از مراحل پيش از تاريخ شهر چغاميش به طرز قابل ملاحظه‌اى گسترش يافته است. سطح آن از ۱۶ هکتار بيشتر است. اهالى به کشاورزى اشتغال داشته‌اند و اين از روى داس‌هاى تيغه سنگ چخماقى و دستاس‌ها و کج‌بيل‌ها روشن مى‌شود.


آثار به‌دست آمده به‌خصوص سفال‌هاى پاره‌اى دوره‌ها به اشيائى که از بين‌النهرين به‌دست آمده شباهت دارد. با وجود اين مردمان چغاميش اگرچه مجزا نبوده‌اند، داراى فرهنگ خاصى بوده‌اند، با ويژگى ايرانى و وابسته به ايران جنوب شرقى (دشت پرسپوليس و پازارگاد) تمدن پيش از خط به‌دست کسانى به آنجا برده شده که بر روى خرابه‌هاى شهرهاى قبل از تاريخ به زندگى پرداخته‌اند. و به‌خصوص با فرهنگ‌هاى پيشين خود تفاوت داشته است. اين تمدنى بود همانند آنکه در همان عصر در بين‌النهرين سفلا وجود داشته است. به اين ترتيب چغاميش دليلى به‌دست مى‌دهد که دشت شوش بخش لاينفک پيش از اختراع خط بوده نه آنکه پاره‌اى از مختصات فرهنگى خود را به سادگى از ديگران گرفته باشد.


مقدار زيادى سفال به ابعاد و شکل‌هاى مختلف از آنجا بيرون آمده است. از قوطى کوچک بزک گرفته تا خم‌هاى بزرگ ثابت که براى انبار کردن آذوقه به‌کار مى‌رفته است که همه منعکس‌کنندهٔ اشتغال‌هاى اهالى و کارهاى مربوط به محله‌‌هاى مختلف شهر است، چند شيئى کيشى نشانه‌هائى از زندگانى مذهبى به‌دست مى‌دهد.


در ميان چيزهاى فراوان و مختلف دوران پيش از خط آنچه از همه پرمعناتر بود و ما را بهتر به چگونگى آن دوران آگاه کرد اثر مهرهاى استوانه‌اى بر روى گل نرم بود.


صحنه‌ها و موضوع‌هائى که صدها اثر مهر يافته شده در چغاميش را نشان مى‌دهند بسيار تنوع دارد. در اين نقش‌ها جانور و آدم و ديو هر کدام به فعاليتى سرگرم هستند و ساده‌ترين اين طرح‌ها که تنها جانوران و گياهان را نشان داده از هنر پيشرفته حکاکى روى سنگ حکايت مى‌کند.


حالت‌هاى اصلى جانوران با برجستگى‌هاى دقيق تجسم يافته است. اگر هنرمندان به‌طور کلى از واقعيت الهام مى‌گرفته‌اند اسير اوهام نمى‌شده‌اند. موجودات غيرواقعى مانند بز کوهى دوسر يا شيرى که مانند آدم زانو زده آزادانه با دنياى واقعى درآميخته است.


در آنها صحنه‌هاى فعاليت انسانى با واقع‌بينى ترسيم شده است. از جمله در آنها مردانى ديده مى‌شوند که بز و گوسفندى را راهنمائى مى‌کنند، قسمت‌هاى خالى صحنه عموماً با ظرف‌هائى پر شده که ظاهراً شبانان و ماست‌بندان به‌کار مى‌برده‌اند، بر روى دو قطعه گل که اثر يک مهر منعکس است دو زن ديده مى‌شود، يکى سمت راست نشسته نخ مى‌ريسد و ديگرى مشکى دو دهانه را مى‌زند.


مشک عنصر تازه‌اى است ميان هنر تصويرى و نگارش ابتدائي. شکل آن همانند تصويرى است که از پيش دانسته‌ايم، در سومرى به معناى ”شير“ بوده است ولى بيش از اکتشاف اين تصوير، ما رابطهٔ آن را با شير نمى‌دانستيم.


اين نمونه‌هاى هنر تصويرى با همهٔ اهميتى که از نظر حالت هنرى و آگاهى ما به زندگى اين دوران دارند داراى ارزش‌هائى هستند بسى از اين بالاتر و درست بگوئيم سند نخستين دستاوردهاى بشرى هستند که ارزش جهانى داشته‌اند.


يکى از اين نمونه‌ها، نخستين سند است که بشر از موسيقى به‌عنوان شکل هنر سازمان‌يافته دارد. اين گروه نوازنده را نشان مى‌دهد که نياکان ارکسترهاى بعدى را مجسم مى‌کند، بر روى اثر مهرهاى بسيارى به روشنى نقش چنگ بزرگ ديده مى‌شود که پشت آن نيمرخ نوازنده‌اى که بر روى زانو نشسته پيدا است. از روى تکه‌هاى بسيار توانستند طرح اين مهر را از نو ترکيب کنند و شکل آن را درآورند.


بخش بزرگى از مهرهاى چغاميش موضوع‌هاى نظامى را نشان مى‌دهد. بر روى ديگر جاها نمونه‌هائى از جنگ‌ها ديده شده است. روى يک اثر مهر چهرهٔ بزرگ تيراندازى ديده مى‌شود که تجهيزات او جزء به جزء پيدا است.


اين صحنه که تا به امروز در هيچ‌کجا مانند ندارد گروهى مرد را نشان مى‌دهد که با گام‌هاى فشرده راه مى‌روند، گويا يک واحد نظامى آزموده و با انضباط است.


طرح ديگرى که متأسفانه ناقص است به ظاهر تعداد زيادى کمان را نشان مى‌دهد که چه بسا از مقدار ذخيرهٔ يک انبار حکايت دارد ... .