در پاييز سال ۱۳۴۰ش هيئتى به سرپرستى دکتر عزتاله نگهبان جهت بررسى و تحقيق عازم مناطق رحمتآباد رودبار شد. اين حفارى که به مدت ۱۴ ماه از پاييز ۱۳۴۰ تا آخر پاييز ۱۳۴۱ ادامه داشت، منجر به پيدايش ۵۳ آرامگاه به طور منظم و پراکنده در سطح تپه گرديد. اين حفارى که آثار و اشياى ارزنده و نادرى از خلال آن به دست آمد، خبر از سکونت اقوامى مىداد که از ثروت بيکرانى برخوردار بودند.
کيفيت هنرى و صنعتى اين آثار بيانگر وجود يک مکتب والاى هنرى و صنعتى در روزگار باستان در اين منطقه از کشور ما بود که قدمت آن به حدود سه هزار سال پيش يعنى اواخر هزاره دوم و اوايل هزاره اول پيش از ميلاد مسيح مىرسيد.
قبور و آرامگاه مکشوفه از مارليک عموماً از سنگ و گل ساخته شده است. براى ايجاد اين آرامگاهها از تخته سنگهاى بزرگ طبيعى که در سطح تپه وجود داشت، استفاده شده و فاصله اين تخته سنگها به وسيله ديوارهايى که از سنگ شکسته و گل به وجود آمده مسدود گرديده است. بدين ترتيب محفظه بزرگى که فاقد شکل هندسى بود، به وجود آمد که به عنوان آرامگاه مورد استفاده قرار گرفت. در بعضى قسمتهاى آرامگاهها از سنگهاى زرد رنگى استفاده شده که از ۱۵ کيلومترى و از دره گوهررود به اين محل انتقال يافتهاند.
عموماً اجساد را با لباس رسمى و تزيينات کامل بر روى تخته سنگ و به پهلو قرار مىدادهاند در اين حالت زانوان اندکى خميده بود. همراه مردگان ظروف تشريفات مذهبى، مجسمهها، زيورآلات، اسلحه، ابزار و ادوات، ظروف و ادوات آشپزخانه، مدل و نمونه ادوات مختلف و اسباب بازى کودکان دفن مىشد. اين امر نمايانگر هويت و حرفه صاحب آرامگاه و نيز معرف عقايد مذهبى اقوام ساکن در محل بود.
دکتر نگهبان ساکنان اين منطقه را از اقوام هند و اروپايى و احتمالاً قوم باستانى ماردها يا امردها دانسته که پيشقدمان آنها در نيمه دوم هزاره دوم ق.م به اين منطقه وارد شده و در دامنه شمالى جبال البرز و کرانههاى جنوبى درياى مازندران مستقر گرديدهاند. وى دوره سکونت ماردها را دو يا سه قرن و احتمالاً از قرن چهاردهم تا دهم ق.م مىداند و معتقد است که در پايان اين دوره اقوام مزبور به سمت سيلک کاشان رفته و همزمان با دوره سيلک B در آنجا ساکن بودهاند.
خروج ناگهانى اقوام ساکن مارليک احتمالاً بر اثر حمله ناگهانى اقوام مهاجم و به احتمال قوى آشورىها صورت گرفته و موجب مهاجرت ماردها به سمت مشرق شده است.
در حفارىهاى مارليک از نمونه اشيايى که به تعداد زياد به دست آمده مىتوان به آثار فلزى اشاره داشت. آثار و اشياى فلزى از جمله ظروف مکشوفه از مارليک به چند دسته از جمله: ظروف زرين، سيمين و مفروغى تقسيم شدهاند.
دکتر نگهبان ظروف زرين را به چهار دسته تقسيم مىنمايد.
بررسى جزئى اين ظروف با توجه به اهميت فوقالعاده آنها، در اين مبحث نمىگنجد، اما به دليل شهرت جهانى برخى از ظروف حاصل از اين کاوشها به شرح مختصر آنها مىپردازيم.
جام طلايى مارليک
جام طلاى مارليک به ارتفاع ۵/۱۷ سانتيمتر و قطر دهانه فشرده ۱۴ سانتيمتر، از آرامگاه شماره ۲۶ کشف شده است. اين جام از فلز طلاى نسبتاً خالص و از خاصيت فرمگيرى و شکلپذيرى بالايى برخوردار است. اين جام از زيباترين جامهاى مکشوفه از مارليک مىباشد و بر روى آن چهار گاو بالدار نقش شدهاند که هر جفت از گاوها به طور قرينه در حال بالا رفتن از يک درخت تزيينى شبيه نخل هستند. قسمت بالايى بدن و سر حيوانات به صورت برجسته نقش شده است. اين حيوانات خيالى پاهاى جلويى را بلند کرده و بر شاخههاى درخت تکيه داده و روى دو پاى عقب ايستادهاند.
در ساخت اين ظرف نهايت مهارت هنر چکشکارى و قلمزنى قابل مشاهده است. قسمتهاى خالى صحنه و حاشيههاى بالايى نزديک لبه و قسمت حاشيه نزديک به کف با تزيينات زنجيرهاى آراسته شده و در کف ظرف يک ترنج هندسى در نهايت زيبايى و شکوه جاى دارد.
جام طلاى افسانه حيات
ظرف مشهور ديگرى که از مارليک به دست آمده و از شهرت خاصى برخوردار است جام طلا با نقش داستان افسانه حيات يا زندگى است.
اين جام ۲۰ سانتيمتر ارتفاع دارد و قطر دهانه آن ۱۴ سانتىمتر است. بدنه جام ظرافت و نازکى خاصى دارد و در ساخت آن از طلاى نسبتاً نرمى استفاده شده است. در لبه ظرف براى استحکام بيشتر حالت نوار مفتولى ايجاد کردهاند. اين ظرف به علت فشار خاک تا حدى فشرده شده و از حالت اوليه برخوردار نيست.
بر روى اين جام در چهار رديف اشکالى ترسيم شده که نقوش هر رديف با تکرار در دورادور ظرف، تمامى صحنه را پر کرده است. تصوير رديف پايين نشانگر يک بز کوهى در حال شير دادن به نوزادش است. در رديف دوم دوران بلوغ بز نوزاد تصوير شده که با نهادن دو پاى جلويى بر روى درخت و ايستادن بر پاهاى عقبى در حال خوردن برگهاى يک نخل تزيينى است.
صحنهاى که در رديف سوم تکرار شده نمايش يک گراز وحشى است که شش بار دور ظرف نقش شده است. در فاصله هر دو گراز از بالاى سر حيوان، يک پرنده که احتمالاً لاشخور است، ديده مىشود. در بالاترين صحنه قسمت مرگ بز کوهى و دريده شدن لاشه او توسط لاشخورها به نمايش گذارده شده است. بالاى سر دو لاشخورى که روبهروى هم قرار گرفته و در حال خوردن جسد بز کوهى هستند، موجودى شبيه پرنده در مقابل درخت کوچکى به حالت چمباتمه ديده مىشود.
تسلسل وقايع از حيات تا ممات به طرز زيبايى بر اين جام نقش بسته و وقايع زندگى و خاتمه حيات يک موجود، به صورت داستانى که بر پرده نقش بندد، تصوير شده است. ظرافت و دقتى که در ارائه جزئيات اين نقوض به کار بسته شده، شايان کمال توجه است.
ظروف ديگرى نظير کاسه زرين با نقش ربالنوع، جام زرين با نقش سيمرغ و گاو بالدار، جام طلاى مارليک با نقش گاو بالدار و درخت تزييني، کاسه زرين با نقش عقاب و قوچ، فنجان طلا با نقش بز کوهى در حالت آرميدن، جام تزيينى اسب شاخدار و همچنين جام سيمين با نقش سردار در حال رام نمودن پلنگ و بز کوهي، جام نقره با نقش گوزن در حال جهش به همراه ظروف ظريف مفرغى از ديگر نمونههاى جالب توجهى هستند که هر يک به تنهايى در خور تحقيقات علمى مفصل است.
از مقايسه اين آثار با تمدن و فرهنگهاى آشوري-اورارتويى و تپه حسنلو و ... مىتوان چشم انتظار نتايج افزونتر بود.
از جمله آثارى که در مارليک به تعداد زياد کشف شده مهرها هستند. اين مهرها که به دو شکل استوانهاى و مسطح يافته شدهاند عموماً از جنس مفرغ، سنگ، استخوان و گل پخته هستند و نقش مهمى در معرفى صاحب آن و نيز ارضاى حسن تملک او ايفا مىنمودهاند.
اين مهرها از دوران آغاز ادبيات تا دوران هخامنشى را در بر مىگيرد.
به غير از اين اشيا، بسيارى آثار و ادوات جنگى از جنس مفرغ مانند خنجرها، پيکان، سرنيزه و نيز وسايل تزيينى مانند گوش پاککن، ناخن پاککن، گوشوارهها، دستبند، گردنبند، پيشانىبند، موبند و سنجاق سر و همچنين ادوات و وسايل مورد استفاده نظير ظروف، دوک نخ ريسي، ديگ، ملاقه، سيخ کباب و ظروف سفالين و پيکرکها و مجسمههاى سفالين و فلزى در مارليک يافت شدهاند. وسايل رزمى مانند خنجر، شمشير، سرنيزه، سرگرز، مچبند و بازوبند رزمي، تيردان مفرغى از وجود اقوامى جنگجو و دلاور خبر مىدهد.