اوضاع جمهورى‌هاى سفيدپوست‌نشين

در زمان امضاى موافقتنامه بلوم فنتن در حدود ۱۵ هزار سفيدپوست در محلى که بعداً اورنج فرى استيت نام گرفت به دامدارى اشتغال داشتند. آنها بزودى قانون اساسى جديدى را به مرحلهٔ اجرا در آوردند که طبق آن حق رأى فقط با مردان سفيدپوست واجد شرايط بود و قدرت قانونگذارى به يک مجلس ملى و قدرت اجرايى به دست يک رئيس جمهورى انتخابى تفويض مى‌شد و ادارهٔ امور محلى نيز مانند روش قبلى کيپ در دست لندروست‌ها (Landrost) و همرادها (Heemrad) قرار مى‌گرفت. اين جمهورى‌ها با دو مشکل روبه‌رو بودند. يکى مسئله دورگه‌هاى ايست گريکا که با مهاجرت آنها به مناطق ساحلى حل شد و ديگرى مشکل آفريقائيان باسوتو (Basuto) بود که منجر به جنگل‌هاى ۱۸۵۸ و ۱۸۶۴ گرديد و بالاخره در ۱۸۶۹ با توافق در مورد خط مرزى بين فرى استيت و با سوتولند فيصله يافت. از اين زمان جمهورى فرى استيت که از قيد مسئوليت اداره آفريقائيان آزاد و مرزهايش آرام شده بود، با رهبرى براند (J.H.Brand) (۸۸-۱۸۶۴) به صورت يک جمهورى نمونه درآمد. از طرف ديگر ورت‌رکرها (Voortrekker) که در شمال رود وال مى‌زيستند و در زمان امضاى موافقت‌نامه سند ريور در حدود ۲۲ هزار نفر بودند پس از رفع اختلافات موجود در سال ۱۸۵۸ با يکديگر متحد شده و جمهورى آفريقاى جنوبى را تحت رياست پرتوريوس (M.W. Pretorius) به وجود آوردند.


قانون اساسى اينان نيز سازمان‌هايى مشابه با آنچه که در فرى استيت به وجود آمده بود ايجاد مى‌کرد و صريحاً به اين نکته اشاره داشت که مردم موضوع تساوى بين سفيدپوستان و غيرسفيدپوست را در امور مذهبى و دولتى نمى‌پذيرند ولى رويهمرفته اين قانون اساسى سند نامفهوم و Vlksraad نيز از همان آغاز بازيچه دست قدرت‌ها بود. به همين جهت در سال ۱۸۶۳ برخوردهاى ديگرى بين دستجات مختلف واقع شد.

اوضاع مستعمرات سياه‌پوست‌نشين

در مستعمرات انگليسى برخلاف جمهورى‌هاى سابق‌الذکر سنت‌هاى آزاد منشانه‌ترى به وجود آمده بود. سفيدپوستانى که در کلنى کيپ باقى مانده بودند بتدريج به تساوى بين سياه و سفيد عادت کرده بودند. در سال ۱۸۵۳ کلنى کيپ داراى دولت انتخابى گرديد و شرايط معدودى بدون توجه به نژاد و رنگ براى حق رأى در نظر گرفته شد، لکن از آنجا که بيشتر مردمان غيرسفيد پوست کلنى واجد شرايط نبودند قسمت اعظم رأى دهندگان را سفيدپوستان تشکيل مى‌دادند.


در اين زمان کمبود جمعيت کلنى کيپ با آمدن مهاجران انگليسى برطرف شد و کاهش موجود در ميزان توليد شراب که به علت از بين رفتن تعرفه‌هاى انگليسى به وجود آمده بود با افزايش توليد پشم صادراتى جبران گرديده و بعلاوه براى بهبود بيشتر اوضاع اعمال سياست‌هاى تشويقى در جهت توسعهٔ تجارت و آوردند مهاجران سفيدپوست جديد و برنامه متمدن ساختن آفريقائيان از طريق ايجاد مدارس ميسيونرى و انجام خدمات عمومى و بهداشتى مورد توجه قرار گرفته بود.


عکس‌العمل آفريقائيان در برابر اين اقدامات در سال ۱۸۵۷ به صورت معدوم ساختن احشام و مزارع خودشان ظهور کرد. زيرا مى‌پنداشتند که با اين عمل مرد سفيد از سرزمينشان خواهد رفت. ولى مرد سفيد کماکان باقى ماند و فقط هزاران سياه از گرسنگى مردند و بقيه نيز براى بدست آوردن کار به کلنى هجوم بردند. کمى بعد از اين جريان دولت انگليس به کلنى فشار آورد که مسئوليت امور داخلى را خود کاملاً به عهده بگيرد و به همين جهت در سال ۱۸۷۲ اساسنامه تشکيل يک دولت مسئول تهيه و مولتنوا (J.C.Molteno) به سمت اولين نخست‌وزير کلنى کيپ برگزيده شد. در کلنى ناتال که فعاليت عمده مردم آن زراعت غلات در مزارع و کشت نيشکر در نواحى ساحلى بود اکثريت جمعيت سفيد پوست را مهاجران انگليسى تشکيل مى‌دادند.شمار افراد سفيدپوست ناتال در سال ۱۸۵۶ که اداره امور به شوراهاى منتخب محلى واگذار گرديد به ۹۰۰۰ و در سال ۱۸۹۳ که يک دولت مسئول عهده‌دار امور گرديد به ۵۰ هزار نفر رسيده بود و جمعيت آفريقايى نيز که در ۱۸۴۰ در حدود ۲۰ هزار نفر بود با آمدن آفريقائيانى که از سرزمين زولو رانده شده بودند در سال ۱۸۹۳ به ۵۰۰ هزار نفر بالغ گرديد.


در اينجا آفريقائيانى که تابع قوانين قبيله‌اى بودند حق شرکت در انتخابات را نداشتند، تا اينکه در ۶۵-۱۸۶۴ به موجب قوانين مصوبه به آفريقائيان اجازه داده شد که در صورت تمايل از تبعيت قوانين قبيله‌اى خارج شوند و در اين صورت پس از هفت سال تحت شرايطى داراى حق رأى مى‌شدند ولى کلنيست‌ها از وضع موجود و بخصوص از تئوفيلوس شپستون (Theophilus Shepstone) که ادارهٔ امور آفريقائيان را زير نظر داشت و سياست‌هايش مانع کارکردن آفريقائيان در مزارع آنان مى‌شد ناراضى بودند. اين نارضايتى در ميان صاحبان مزارع نيشکر که از لحاظ کمبود کارگر سخت در مضيقه بودند شدت بيشترى داشت تا اينکه تصميم گرفته شد براى رفع اين کمبود عده‌اى کاگر هندى به ناتال فرستاده شود و به اين ترتيب در فاصله سال‌هاى ۱۸۶۰ تا ۱۸۶۶ در حدود ۶ هزار نفر کارگر هندى به ناتال آمدند و اکثر آنان پس از اتمام مدت قراردادهايشان در همانجا ساکن شدند. اعمال سياست تشويق مهاجرت هنديان و کمک مالى دولت در اين مورد باعث مهاجرت شمار زيادى از هنديان به آفريقاى جنوبى گرديد. به‌طورى که در پايان قرن نوزدهم تعداد هنديان بر سفيدپوستان فزونى يافت.