جنگهاى عمان عمان چین مکزیک آفریقای جنوبی اتریش کوبا لهستان نروژ مالزی فنلاند لیبی شیلی مجارستان لائوس ایسلند الجزایر پاکستان اندونزی جمهوری چک تایلند برمه (میانمار) آرژانتین بحرین بنگلادش سنگاپور فیلیپین قبرس قزاقستان قطر کره شمالی ویتنام رومانی کرواسی هلند آنگولا اوگاندا تونس جمهوری آفریقای مرکزی زامبیا جنگهای پس از ظهور اسلام جنگ با پرتغالیها (۱۵۰۸ میلادی) جنگهای داخلی عمان (۱۹۱۴ میلادی) جنگ ظفار (۱۹۷۵ - ۱۹۶۳ میلادی) در سرزمين ظفار و طوايف گوناگون از نسل ودائىها ديده مىشوند که ساکنان اوليه سيلان و جنوب هندوستان پيش از حمله اقوام آريائى به اين سرزمينها در قرن ششم قبل از ميلاد بودهاند در نتيجه عمان تلاقى سه نژاد اوليه (دراويديان) ساکنين اصلى هندوستان و هامىها يا نژاد آفريقائى و اعراب که از نژاد سامي هستند، مىباشد. دو طايفه سامى حکومتهاى مقتدرى در اين سرزمين تشکيل دادند که هنوز آثار و بقاياى بهجا مانده از آنها در ايالت ظفار و کشور يمن مشاهده مىشود. عمان در قرن ششم پيش از ميلاد به تصرف ايرانيان درآمد که داريوش پادشاه هخامنشى با ايجاد نيروى دريائى بزرگى که يکى از پايگاههاى او جزيره قشم بود، دست به اين کار زد. تسلط ايرانيان بر عمان در اثر مهاجرت اقوام ديگرى از قحطانىهاي يمن از قبيله ازد از نسل يعرب به پايان آمد. ازدىها تا چند قرن بعد از ميلاد نيز حکومت خود را بر عمان حفظ کردند. اشکانيان تا حدود هشتاد سال پيش از ميلاد سواحل عمان و جزاير مجاور آن را جزء متصرفات خود محسوب مىداشتند. در زمان ساسانيان بهخصوص در دوران پادشاهى شاپور دوم (ذوالاکتاف) تمام مناطق مجاور خليجفارس بهتصرف ايران درآمد. در قرن ششم ميلادى انوشيروان به قصد تصرف عربستان قواى بحريه بزرگى را به عمان فرستاد که اين نيروها تا رأسالحد در عمان نيز رسيده اين نواحى را بهتصرف خود درآورده و از آنجا به عدن رفتند. سلطه ايرانيان تا ورود اسلام بر اين سرزمين ادامه داشت. جنگهاى پس از ظهور اسلام پس از ظهور اسلام، عمر و بن عاص از طرف پيامبر حامل نامهاى بود براى دو برادر به اسامى (عبد و جعفر) که در عمان حکومت مىکردند و آنها را به اسلام خواند. پس از رحلت پيامبر عمروبن عاص را ترک کرد و با عزيمت او شخصى در اين سرزمين و يمن ادعاى پيامبرى کرد و گروهى را بهدور خود گرد آورد ولى توسط لشکرى که ابوبکر خليفه اول براى سرکوبى او فرستاد و با همت ايرانيان ديلمى ساکن يمن، اين سخص از ميان برداشته شد. با سقوط امويان در شام اقتدار آنها در عمان کاهش يافت و خوارج فرصتى براى تبليغ عقايد خود پيدا کردند. فرقهاى از خوارج که در حال حاضر به اباضيه در عمان معروف هستند در حقيقت شعبهاى از خوارج اوليه هستند و بهعلت اين که خوارج به فرقههاى متعددى تقسيم شدند پيروان عبادالهبناباضي را اباضى گويند. اباضىها که در بدو ورود به عمان تعداد آنها به حدود يکهزار نفر مىرسيد در قرن هشتم ميلادى کشور را از حکومت بغداد جدا کرده و حکومت خود را در چارچوب امامت بنانهاد. در زمان هارون الرشيد خليفه عباسى سپاهى به قصد تصرف دوباره عمان، عازم آن ديار شد ولى شکست خوردند. جنگ با پرتغالىها (۱۵۰۸ ميلادى) مرکز ثقل قدرت امامت در نواحى کوهستانى و اطراف شهر نزوي و رستاق بود. اين سنت اباضى در زمان سلطه پرتغالىها اگرچه به ظاهر تضعيف شده بود ولى بهصورت کم اهميتترى ادامه داشت. پس از خروج پرتغالىها از سرزمين عمان دوباره امامت بهطور فعالى وارد زندگى سياسى و مذهبى اين کشور گرديد. امامان عمان که ظاهراً جديت زيادى در توسعه اسلام بهخرج مىدادند از قرن نهم ميلادى به سواحل آفريقا رفته به تبليغ اسلام و تجارت پرداختند. در سال ۱۵۰۸ ميلادى پرتغالىها به مسقط يورش آوردند و سواحل عمان و شرق آفريقا را که در اختيار عمان بود، زير نفوذ گرفتند. اما ناصر تا سال مرگ خود (۱۶۴۹) از گسترش نفوذ پرتغالىها جلوگيرى کرد و جانشين او سلطانبنسيف در سال ۱۶۵۰ ميلادى مسقط را از پرتغالىها باز ستاند. جنگهاى داخلى عمان (۱۹۱۴ ميلادى) در اين ايام عشاير داخلى عمان متفقاً به رهبرى قبايل حناوى و غافري به نوار ساحلى بهخصوص مسقط هجوم آوردند و حکومت فيصلبنترکي را در معرض تهديد قرار دادند. اين هجوم همزمان با توافق سران قبايل حناوى و غافري براى انتخاب امام جديد بود و بدينوسيله سليمبنرشيد را بهعنوان امام انتخاب نمودند. در اين موقع نيروى دريائى انگليس از هندوستان به کمک سلطان شتافت و شورش داخلى را سرکوب نمود و سلطنت تيموربنفيصل را با مرگ پدرش استوار کرد. در سالى که تيموربنفيصل به حکومت رسيد عدهاى از رؤساى عشايرى از سلطان جديد حمايت کردند و عده ديگر به امام منتصب وفادار ماندند. در سال ۱۹۱۴ ميلادى امام به مسقط حمله کرد ولى اين حمله نيز به کمک نيروهاى انگليسى رفع گرديد. بحران ميان قبايل عمان و سلطان مسقط تا سال ۱۹۲۰ که امام سليم بن رشيد ظاهراً به اشاره سلطان تيمور بهدست يکى از هواداران خود کشته شد، ادامه داشت. در اين سال تيمور با امام جديد بهنام محمد بنعبدالهو با وساطت مأموران انگليسى مذاکراتى براى پايان دادن به اختلافات بهعمل آورد و سرانجام در سال ۱۹۲۰ موافقتنامهاى در سيب به امضاء رسيد. جنگ ظفار (۱۹۷۵ - ۱۹۶۳ ميلادى) ظفار ايالت جنوبى سلطنت عمان با برخوردارى از موقعيت خاص جغرافيائى و مردمى با ويژگىهاى مخصوص به خود، از ساير نواحى جزيرةالعرب متمايز است. منطقهاى گرمسير با مساحت ۳۸ هزار مايل مربع داراى مرزى ساحلى به طول ۳۰۰ کيلومتر مىباشد. در سرزمين ظفار طوايف گوناگونى از نسل و دائىها ديده مىشوند. اکثر ظفارىهاى اصيل درمنطقه کوهستانى سکنى دارند. اين گروه از نظر مذهب با اين که سنى هستند اما با ديگر مردم عمان که داراى عقايد شيعه - اباضى و سنى مىباشند، تقريباً تفاوت دارند. اسلام در اين نقطه تقريباً ضعيف مانده است.مردمان ظفار علاوه بر حفظ سنن فرهنگى قبل از اسلام به زبانى سخن مىگويند که در سراسر ناحيه جنوبى جزيرةالعرب قبل از رسوخ زبان عربى رايج بوده است. اين زبان يکى از گويشهاى زبان عربى دوران قبل از حميرىها بوده و به عربى شباهت دارد. اين سرزمين تقريباً بهطور نيمه مستقل در مقابل حکومت مرکزى عمان بوده است و عمان تنها در سالهاى دهه ۱۸۷۰ بر ظفار تسلط يافت. در سال ۱۹۵۰ ميلادى که جنجال نفت در کشورهاى جنوبى خليجفارس شروع شد و جوانان ظفارى جهت يافتن کار راهى اين مناطق شدند بهخاطر قدرت جسمى که زائيده زندگى کوهستانى است به مشاغل ويژهاى گمارده شدند. زمانى بيش از يک چهارم افراد پليس در قطر و کويت را افراد ظفارى تشکيل مىدادند. اين کارگران در خليجفارس با جنبشهاى سياسى و ناسيوناليستىهاى ناصرى و گروه امام غالب بن علي آشنا شدند. در همين موقع رهبران قبايل ظفارى براى مبارزه با سلطان سعيد شورش کردند. در سال ۱۹۶۲ گروهى از اهالى ظفار و ديگر تبعيد شدگان بهمنظور تشکيل يک جبهه آزادىبخش بههم پيوستند. هدف بعضى از ناسيوناليستهاى ظفاري، رهائى ظفار از زير نفوذ مسقط بودبدين ترتيب سرزمين ظفار که هيچگاه سلطه سلاطين مسقط را بر خود قبول نکرده بود و خود را مستعمره مسقط تلقى مىکرد، يکبار ديگر براى آزادى خود به جنبش درآمد.بهخصوص که اينبار جوانان ظفارى در کشورهاى خليجفارس با سياست آشنا شده و به عمق استعمار انگليس بر سرزمين عمان آگاهى پيدا کرده بودند. جنگهاى ظفار از نهم ژوئن ۱۹۶۵ آغاز شد و چريکها به مناطق تحت نفوذ شرکتهاى نفتى انگليسى در ظفار حمله کردند. ابتکار عمليات نخست وزير در دست ناسيوناليستهاى ظفارى بود که بهنام جبهه آزادىبخش ظفار فعاليت مىکردند. ولى کمکم مارکسيستهائى که از طرف يمن جنوبى (سابق) حمايت مىشدند، رهبرى جبهه را بهدست گرفتند و با شبه کودتائى کليه رهبران ملىگرا را تصفيه نمودند و پس از پيروزىهاى اوليه نام جبهه را به سازمان آزادىبخش عمان و خليجفارس تغيير داده هدف خود را سرنگونى کليه رژيمهاى حاشيه خليجفارس از کويت تا عمان قرار دادند. سلطان قابوس که پس از برکنارى پدر خود در سال ۱۹۷۰ زمام حکومت را بهدست گرفته بود و خود را در خطر سقوط مىديد به توصيه و هماهنگى آمريکا و انگليس خواستار کمک نظامى شاه ايران شد. همزمان نيروهاى اردن نيز وارد عمان شدند. شاه با نيروى چند هزار نفرى و تجهيزات هوائى و دريائى کامل وارد ميدان شده و با تحمل تلفات زياد با همکارى نيروهاى انگليس و عمان موفق به سرکوبى جنبش ظفار در سال ۱۹۷۵ گرديد. چاپ دانلود صفحه افزودن به علاقمندیها