در چهاردهم آوريل ۱۸۴۹ کار انقلابيون مجار به‌حدى بالا گرفت که آنها در برابر تهديد حمله نظامى دولت مرکزى اعلام جمهوريت کردند و لويى (کشوت) رئيس‌جمهور شد ولى دولت اطريش با کمک روسيه، انقلاب را سرکوب و رهبران را به‌قتل رسانده يا فرارى دادند. در سال ۱۸۴۸ فرانسوژوزف برادرزاده فرديناند به سلطنت اطريش نشست ولى فشار از سوى مجارها به حکومت مرکزى همچنان ادامه پيدا کرد و در سال ۱۸۶۷ منجر به تجديد سازمان امپراطورى و برقرارى يک پادشاهاى دوگانه به‌نام اطريش - هنگرى شد.


در سال ۱۹۱۴ به‌دنبال فرانسوا (آرشيدوک فرانسوا فرديناند (از تاريخ روابط بين‌الملل، نقيب‌زاده) فرديناند وليعهد اطريش - هنگرى در شهر سارايوو در صربستان و اختلافاتى که پيامد آن بود اطريش به صربستان اعلان جنگ داد و جنگ جهانى اول آغاز شد. اطريش - هنگرى جزء متحدين بود و پايان جنگ منجر به تجزيه اطريش - هنگرى گرديد. در سال ۱۹۷۱ (کنت ميهالى کارولي) سوسياليست و آزادى‌خواه مجار يک شوراى ملى براى مجار را تشکيل داد و خود سمت نخست‌وزيرى کشور را در دست گرفت. وى در سال ۱۹۱۹ رئيس‌جمهور موقت شد ولى طى فشار کمونيست‌ها قدرت به‌دست بلاکون افتاد و ديکتاتورى پرولتاريا برقرار شد. دولت و بانک‌ها ملى اعلام شدند. وى طى حمله و فشار متفقين شکست خورد و به وين گريخت. اقدامات رومانى نيز در ساقط کردن وى مؤثر بود. در سال ۱۹۲۰ درياسالار نيکولاس هورتى به حکومت رسيد و حکومت پادشاهى مشروطه برسرکار آمد.


در سال ۱۹۳۹ مجارستان به‌خاطر مسائل و پيامدهاى جنگ جهانى اول به دول متحد تمايل داشت و در سال ۱۹۴۱ به شوروى حمله کرد. در سال ۱۹۴۴ نيروهاى شوروى شرق مجارستان را اشغال و در مه ۱۹۴۵ دولت موقت قرارداد ترک مخاصمه با شوروى را منعقد و به دول متحد اعلان جنگ داد.


در پاييز ۱۹۴۴ شرق مجارستان از اشغال نيروهاى آلمان آزاد شد. اعضاى جبهه مارس، جبهه استقلال ملى مجارستان را ايجاد و سپس دولت موقت کلى را در دبرسن آزاد شده برپا داشت که اين آغاز عصرى نوين در مجارستان به‌شمار مى‌رود. و سلطه شوروى که در اواخر ۴۴ وارد اين کشور شده بود قطعيت يافت.


به‌موجب قرارداد ترک مخاصمه، حکومت يک‌هزار ساله سلطنتى در کشور منقرض و حکومت جمهورى مستقر گشت. در سال ۱۹۴۷ دو سال پس از پايان جنگ پيمان صلح ميان متفقين و مجارستان انعقاد يافت و در سال ۱۹۴۹ کمونيست‌ها در مجارستان همانند ساير کشورهاى اروپاى شرقى دست به يک رشته اعمال سياسى - نظامى با حمايت قواى شوروى زدند؛ و به‌دنبال آن جمهورى خلق اعلام شد که در آن نخست‌وزير مسؤول اداره کشور بود. در سال ۱۹۵۳ ايمره ناگى به ‌نخست‌وزيرى رسيد وى که تا قبل از اين به‌دليل داشتن تفکرات کمونيستى مستقل از مسکو در زندان به‌سر مى‌برد در اثر گسترش نارضايتى‌هاى عمومى از حکومت، قدرت را به‌دست گرفت و در کشور اعلام آزادى‌هايى نمود و قانون حاکميت مختص تک حزبى را لغو نمود. ايمره ناگى کمونيست‌هاى وابسته به شوروى را برکنار و خود دولت بى‌طرف تشکيل داد. در اين زمان يک جبهه به رياست يانوش کادار تأسيس گشت و وى از شوروى درخواست کمک نظامى جهت تقويت موضع جبهه‌ خود نمود. قواى روسيه مداخله کردند و با قتل عام هزاران مجارستانى آزاده که به حمايت ازناگى برخاسته بودند، دانوب را به خاک و خون کشيدند، قيام مردم سرکوب شد ناگى و پيروان او بازداشت و دولت وابسته به شوروى استحکام يافت.


از سال ۱۹۶۵ پست رهبرى از نخست‌وزيرى به دبيرکلى حزب حاکم کارگران سوسياليست تغيير يافت و نخست‌وزير داراى قدرت محدودترى از دبيرکل گرديد. در سال ۱۹۶۶ يک توطئه ضدحکومتى کشف و خنثى شد.


در دهه ۱۹۷۰ روابط با شوروى گسترش يافت و مجارستان روابط بازرگانى آزادترى را نسبت به ساير بلوک شرق دارا بود.


در اوت ۱۹۸۷ کميته مرکزى حزب کمونيست دو تن از جانشينان بالقوه يانوش کادار را ترفيع مقام داد. ماندا ماکارولى گروس رئيس حزب در بوداپست جانشين گئورکى لازار شد و يانوش بيرچ رئيس کميته مرکزى حزب به دفتر سياسى راه يافت. پاول لوسونچى رئيس‌جمهور بازنشسته شد.


مجارستان جهت رفرم‌هاى اقتصادى زودتر از ساير کشورها به تحولات تن در داد. به‌طورى‌که مسؤولان کشور احساس کردند که سياست اصلاح‌طلبى آنان با خط جديد کرملين تقويت شده و معتقد بودند گورباچف از سيستمى که مجارستان در سال ۱۹۸۵ اتخاذ کرده بود الهام گرفته است.