نقش حزب کمونيست کوبا

تصور مى‌رود که نقش اساس حزب کمونيست يک نقش سياسى است و در جهت تحريک، هدايت و ترفيع پيشرفت جامعه سوسياليستى تلاش مى‌نمايد. نقش مهم حزب کمک و يارى وکلا بويژه مقام‌هاى رهبرى در جهت پيشبرد عملکرد خود مى‌باشد. سران حزب با اعضاى کميته اجراى ايالتى و شهرى همکارى نموده و مشکلات آنها چه در زمينه يک منطقه و چه در سطح ملى را رفع مى‌نمايند. حزب به‌طور مستقيم نمايندگان را تحت نفوذ خود قرار نمى‌دهد ولى معمولاً نمايندگان قدرتمند همه از اعضاى حزب هستند. همچنين، حزب دخالتى در انتخابات نمى‌کند ولى اگر کانديدى مورد نظر حزب باشد حتماً بايد به مجلس راه يافته و از طريق کميته هيئت اجرايى نيز در مقاصد خود هميارى و کمک دريافت نمايد. گرچه حزب و دولت از مخالفان يکديگر هستند ولى به نظر مى‌رسد هنگام دستيابى به هدف و يا موافقت مانند يک روح متحد عمل مى‌کنند. حزب در انجمن ملى نقش چشمگيرترى ايفاء مى‌کند. علاوه بر مورد تأييد قراردادن تصويب‌نامه پيشنهادى قبل از آنکه گزارش گردد، نفوذ موثرى در روند دستورالجلسه انجمن ملي، شوراى دولتي، کميسيون‌ها و تأييد کانديداها براى پست‌هاى رياست، معاونت و منشى ملي، شوراى دولتى دارد و در اين سطح است که اصطکاک بين حزب رهبرى دولت آشکار مى‌شود.

کنفدراسيون کارگران کوبا (CTC)

سازمان کار در مبارزه عليه رژيم باتيستا نقش رهبرى ايفاء ننمود. اعتصاب عمومى در آوريل ۱۹۵۸ با شکست مواجه شد و از اينرو آنطور که انتظار مى‌رفت باتيستا را تحت فشار نگذاشت. برخى از رهبران اين سازمان که کاسترو را با عمليات پارتيزانى حمايت مى‌کردند پس از به قدرت رسيدن انقلاب، کنترل کنفدراسيون کارگرى را به عهده گرفتند، ابتدا نزاع بر سر بدست گرفتن کنترل کنفدراسيون بين جنبش ۲۶ جولاى و حاميان حزب کمونيست سابق، حزب ائتلافى سوسياليست، درگرفت. گرچه ديويد سالوادر که ابتدا محبوب کاسترو بود، با رژيم به مخالفت پرداخت و پس از آن به اتهام فعاليت‌هاى توطئه برانگيز و خيانت‌بار به زندان افتاد. علاوه براين، دولت انقلابى سياست خود در زمينه کار و کارگرى را برمبناى غلط پايه‌ريزى نمود و در اين سياست نقش سازمان‌هاى کارگرى را تحت کنترل رژيم سوسياليست تصور نمود.


طى سال‌هاى دههٔ ۱۹۷۰ نقش حزب کارگر در جامعه سوسياليستى به تفصيل مورد بررسى قرار گرفت. ولى اين سئوال که آيا بايد اتحاديه کارگرى عنوان رهبرى خود يعنى ديکتاتورى پرولتاريا را حفظ نمايد، همچنان باقى ماند.


طبق نظر رائول کاسترو لازم است مدنظر داشت که طبقه کارگر که به عنوان کل مطرح مى‌شوند نمى‌توانند ديکتاتورى خود را به مرحله انتخاب درآوردند چراکه از جامعه بورژوايى منشاء مى‌گيرند و اين از کاستى‌ها و فساد اين دستگاه در گذشته آشکار است؛ يکى از عملکردهاى اساسى اتحاديه‌هاى بازرگانى در جامعه سوسياليستى اين است که بعنوان حاملان در جهت‌يابى اهدافى که قدرت انقلابى بايد به گروه‌هاى همگانى کارگرى انتقال دهد، خدمت نمايند حزب، پيشرو است و اتحاديه‌هاى بازرگانى قدرتمندترين حلقه اتصال بين حزب و گروه‌هاى کارگرى هستند. البته در نيمه دهه ۱۹۷۰ جنبش کارگرى قدرت از دست رفته خود را باز يافت و بخش جديدى در فعاليت‌‌هاى (CTC) گشوده شد. توافق‌هاى حاصل بين روابط کارگران و کارفرما و کارگران درگير در برنامه‌ريزى و مديريت، عقايد خود را در مورد سرمايه‌گذارى و برنامه‌هاى توليد به بحث و بررسى گذاشتند.


همچنين شوراى کارگران تشکيل شد. ولى پس از آنکه قدرت به شوراى وزراء واگذار شد آنان اعتبار خود را در حل مشکلات انضباطى از دست دادند. تا اوايل دهه ۱۹۸۰ جنبش کارگري، با دربرداشتن بيش از ۳ ميليون عضو کارگر، بطور سازمان يافته‌اى پيشرفت کرده بود. فعاليت‌ها و آرمان‌هاى کارگران انقلابى افزايش يافت. و اين در حالى بود که جنبش کارگرى بخش لاينفک جامعه آن روز کوبا شده بود و اين محدود به جنبش پيشتاز کارگري، (همانطور که در دهه ۱۹۶۰ اتفاق افتاده) نبود. همچنين، استاندارد زندگى کارگران پيشرفت کرد. بعنوان نماينده ۱۸ اتحاديه بازرگاني، کنگره‌هاى (CTC) وارد مسائل جنبش کارگرى و سياست گرديد: هم مسائل کارگران و هم مسائل ملى در شرايط پيش آمده توسط رئيس جمهور کاسترو و دبيرکل (CTC) روبرتو ويگا به بحث و بررسى گذاشته مى‌شد.

کميته‌هاى دفاع از انقلاب

هيچ يک از ارگان‌ها احتمالاً مانند کميته‌هاى دفاع از انقلاب (CDR انديس s) داراى مرکزيت در انقلاب نيستند. اين سازمان در ۱۹۶۰ به منظور مراقبت از انقلاب در برابر دشمنان ايجاد گرديد و عملاً عضويت در آن براى تمام افراد جامعه مقدور است.


(CDR انديس s) علاوه بر اينکه شامل تمام ارگان‌هاى همگانى است اغلب چند فعاليتى است. از آنجا که هدف آنان مراقبت از انقلاب در برابر جنبش ضدانقلابى است، در تمام امور بويژه آموزشى (ايدئولوژي) و جنبشى (با هدف فعاليت‌هاى ملى و اجتماعي) نقش مؤثر و حضور آشکار دارند. تا نيمه دهه ۱۹۷۰ بيش از ۷۰% جمعيت بزرگسال در اين کميته عضويت داشتند که تا سال‌هاى ۱۹۸۰ به ۸۰% رسيد. البته از نيمه دهه ۱۹۷۰ مرکزيت سياسى (CDR انديس s) افزايش يافته است گرچه با افزايش يافتن ارگان‌هاى همگانى و احزاب آنها و همچنين تعداد عضويت و نمايندگى در ارگان‌هايى از قبيل دفتر مرکزى حزب و کميته مرکزى.


(CDR به توان s) بخشى از نقش‌هاى سياسى خود را از دست داده است (علاوه برداشتن رؤساى ارگان‌هاى همگاني، منصوب در دفتر مرکزى حزب، عضويت آنان از ۶ درصد عضويت دفتر مرکزى در سال ۱۹۷۵ به ۱۹ درصد در ۱۹۸۰ افزايش يافته است) بنيانگذارى ارگان‌هاى مردمى در سال ۱۹۷۶ بعنوان ساختار سياسى دولت، مسئول خسارت حاصله در اهميت (CDR انديس s) بوده است. امروزه (OPP انديس s) در سطح شهرى بازار آزاد منطقه‌اى را که قبلاً (CDR انديس s) قادر به ايجاد آن بوده است فراهم مى‌کند بنابراين عملکرد (CDR انديسs) مبنى بر تمرکز بر آن دسته پروژه‌هاى جامعه که بهتر و راحت‌تر انجام مى‌شود بطور محدودتر و مشخص‌ترى درآمده است. روى هم رفته اين موضوع تأثير مثبتى بر گسترش فرصت همکارى‌هاى سياسى در سطح منطقه‌اى داشته است و اين امکان را به مردم مى‌دهد که در فرآيندهاى سياسى با وجود محدوديت‌هايى که سيستم سياسى ايجاد مى‌کند نقش داخلى داشته باشند.

انتخابات بعد از انقلاب

اولين انتخابات ملى و سراسرى بعد از انقلاب در اکتبر ۱۹۷۶ برگزار گرديد از سال‌هاى ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۶ جمعاً ۵ انتخابات برگزار شد: سه انتخابات کانديداهاى ارگان‌هاى نيروى مردمى و شهرى و ايالتي، براى دوره ۵/۲ ساله و وکلاى مجمع ملى براى مدت ۵ سال (۱۹۷۶-۱۹۸۱-۱۹۸۶) و دو انتخابات براى وکلاى مجمع ايالتى و شهرى (۱۹۷۹-۱۹۸۴). سيستم انتخاباتى طبق اساسنامه ۴۰-۱۳۴ قانون اساسى و قانون انتخاباتى (قانون ۳۷، ۱۵ اکتبر ۱۹۸۲) تنظيم مى‌‌شود. انتخابات در سا‌ل‌هاى ۱۹۸۹، ۱۹۹۱، ۱۹۹۴، و الى آخر طبق نظام انتخاباتى برگزار خواهد گرديد. نحوه انتخابات مستقيم به اين صورت است که عکس و بيوگرافى کانديداها براى تک‌تک افراد پست مى‌گردد. در انتخابات غيرمستقيم که مربوط به انتخاب وکلاى مجمع ايالتى و ملى است، نمايندگان توسط وکلاى مجمع شهرى انتخاب مى‌شوند و مردم به‌طور مستقيم در اين انتخاب دخالت ندارند.