آمريکا

تا قبل از انعقاد موافقت‌نامه واشنگتن، سياست خارجى آمريکا در قبال بحران يوگسلاوى سابق از افت و خيزهاى فاحشى برخوردار بود. گاه با تشديد بحران و افزايش جنايات صرب‌ها عليه مسلمانان، اين کشور قوياً وارد مناقشه مى‌شد و با دادن ضرب‌الاجل‌هائى به صرب‌ها خواستار موافقت آنها با طرح‌هاى صلح اعلامى و خاتمه بخشيدن به مناقشات مى‌شد و گاه پس از مواجه شدن با سرسختى صرب‌ها مجدداً عقب مى‌نشست و تا مدتى اجراء سياست‌هاى خود را در منطقه مسکوت مى‌گذاشت. اين نوع برخورد آمريکا نسبت به تحولات يوگسلاوى سابق و خصوصاً جنگ بوسنى و هرزگوين، از سوى ناظران بين‌المللى به‌گونه‌هاى متفاوت تعبير مى‌شد. برخى معتقد بودند که آمريکا با اين اقدامات سعى دارد از اجراء طرح‌هاى اروپائيان و تحقق صلح در يوگسلاوى سابق ممانعت نموده و به اروپاى متحد تفهيم نمايد که فکر رقابت با آمريکا در جهان را از ذهن خارج سازند زيرا هنوز از حل بحران در خانه خود به تنهائى عاجز هستند. برخى نيز اين نوع برخورد آمريکا را ناشى از ضعف سياسى کلينتون در داخل نيز موج نارضايتى آمريکائيان و در رأس آنها رهبران جمهورى‌خواه را برانگيخته بود به‌نحوى که عملکرد ضعيف رئيس‌جمهور آمريکا در قبال بوسنى را عامل مخدوش شدن جبهه ملى و اقتدار آمريکا در نظر مردم جهان توصيف مى‌کردند.


بدين ترتيب آمريکا از زمستان سال ۷۲ و پس از سفر کلينتون به روسيه، با طرحى نو مبنى بر ايجاد اتحاد ميان مسلمانان و کروات‌ها به‌صورت فعال وارد مناقشه بوسنى و هرزگوين گرديد. کلينتون کارگزاران سياست خارجى خود را عازم زاگرب و سارايوو نمود و با اتخاذ نوعى سياست تهديد و تطميع زمينه تشنج‌زدائى ميان مسلمانان و کروات‌ها را فراهم نمود. آمريکا در اين مقطع از يک‌سو کرواسى را به تحريم بين‌المللى تهديد کرد و از سوى ديگر به اين جمهورى وعده دارد که در صورت خاتمه بخشيدن به سياست‌هاى توسعه‌طلبانه خود در بوسني، مورد حمايت‌هاى سياست، اقتصادى و نظامى آمريکا قرار خواهد گرفت.


در پى اتخاذ اين سياست، زمينه کاهش اختلافات بين مسلمانان و کروات‌ها فراهم و سرانجام منجر به انعقاد موافقت‌نامه واشنگتن و تشکيل فدراسيون بوسنى و هرزگوين گرديد. براساس اين موافقت‌نامه که توسط رؤساى جمهورى کرواسى و بوسنى و در حضور کلينتون به امضاء رسيد، مقرر گرديد که مسلمانان و کروات‌ها، فدراسيون بوسنى و هرزگوين را تشکيل و سپس با کرواسى ترتيبات کنفدرالى برقرار نمايند.


آمريکائيان از اوايل سال ۷۴ مرحله دوم طرح صلح جديد خود را براى حل نهائى بحران يوگسلاوى سابق از طريق ريچارد هولبروک دستيار وزير خارجه آمريکا به مرحله اجراء گذارده و با نمايش چهره‌اى بسيار فعال از ديپماسى خود توانستند مرحله به مرحله رهبران طرف‌هاى مسلمان، صرب و کروات را براى پايان بخشيدن به درگيرى‌ها به پاى ميز مذاکره بکشانند و سرانجام نيز در مذاکرات سه هفته‌اى دايتون موافقت‌نامه صلح را نهائى سازند. در خلال اين روند کرواسى که در مقايسه با صرب‌ها از حاميان کمترى در اروپا برخوردار بوده و در استراتژى جديد بالکانى آمريکا گشود و با بهره‌گيرى بسيار به‌جا از موقعيت ژئوپلتيک در ژئواستراتژيک خود توانست وضعيت خود را در رقابت با صربستان تحکيم بخشد. کرواسى هم‌اکنون همکارى نظامى وسيعى را در زمينه‌هاى مختلف تجهيزاتي، آموزشي، اطلاعاتى و غيره با آمريکا آغاز کرده و ضمن واگذارى برخى پايگاه‌ها و جزاير مهم و استراتژيک خود به نيروها و افسران آمريکائي، زمينه فعاليت‌هاى نظامى وسيع آنان در اروپاى مرکزى را نيز فراهم ساخته است.


آمريکائيان در راستاى تحقق وعده‌هاى اقتصادى خود به کروات‌ها، فعاليت‌هائى را نيز در بعد شناسائى توانائى‌هاى اقتصادى کرواسى آغاز کرده‌اند که بزرگترين اقدام آنان در اين زمينه سفر يک هيئت بلندپايه اقتصادى به سرپرستى وزير بازرگانى سابق اين کشور به منطقه در فروردين ماه ۱۳۷۵ بود، ليکن سقوط هواپيماى آنان در نزديکى دوبرونيک تا حدودى بر اين روند تأثير گذارده و از سرعت آن کاست.در طول يک سال اخير مقامات سياسي، نظامى و اقتصادى آمريکا و کرواسى چندين بار به واشنگتن و زاگرب سفر کرده‌اند که از مهم‌ترين آنها مى‌توان به سفرهاى رؤساى جمهور، و وزراء خارجه و دفاع دو کشور اشاره نمود. سطح روابط و ميزان گرايش کروات‌ها به آمريکا طى يک سال اخير به گونه‌اى وسعت يافته که در محافل بين‌المللى موجب نوعى شبهه نسبت به سياست خارجى کرواسى گرديده است به گونه‌اى که برخى متقاعد شده‌اند که کرواسى در ميان متحدان بين‌المللى خود اولويت نخست را به آمريکا داده است تا به آلمان‌ها. به‌نظر اين عده کرواسى دريافته است که آلمان‌ها به‌دليل ملاحظات خاص خود در رابطه با اتحاديه اروپا و تنگناهاى ناشى از رقابت انگليس و فرانسه قادر به برآوردن برخى نيازهاى استراتژيک اين کشور نيستند، در حالى‌که آمريکا و به قول آقاى فرانيو توجمان قدرت واحد جهان به‌دليل برخوردارى از توان تسليحاتى برتر و نداشتن ملاحظات و تنگناهاى آلمان‌ها، بهتر مى‌تواند به اين نيازها پاسخ گويد.

روسيه

روسيه به لحاظ اشتراکات مذهبى و برخى ملاحظات سياسى و نظامى در بالکان، از ديرباز متحد قدرتمند صرب‌ها به‌شمار مى‌رفته است. اين کشور که در مقاطع مختلف تاريخ قوياً از صرب‌ها حمايت کرده است، در بحران جارى بوسنى هرزگوين نيز به‌عنوان بزرگترين متحد، پشتيبانى وسيعى از صرب‌ها خصوصاً در زمينه‌هاى سياسى و نظامى به‌عمل آورد. نقش روسيه در اوايل بحران بوسنى و هرزگوين به لحاظ تلاش يلتسين جهت جلب رضايت غربى‌ها و دريافت کمک‌هاى اقتصادى آنان، نسبتاً کمرنگ بود به‌نحوى که منجر به اعتراض شديد افکار عمومى داخلى و تقويت موقعيت مخالفان گرديد. ولى طى چند سال اخير چرخش محسوسى در سياست خارجى مسکو حاصل گرديده است.


اين کشور همچنين اقدام به اعزام نيروهاى حافظ صلح به بوسنى و کرواسى نمود و از اين رهگذر بر مداخلات خود در منطقه افزود. مع‌الوصف در رابطه با مناسبات کرواسى با روسيه مى‌توان گفت که زاگرب به‌دلايل مختلفى از جمله تلاش جهت حرکت به‌سوى غرب، حمايت قوى روس‌ها از صربستان و صرب‌هاى بوسنى و عملکرد ناخوشايند نيروهاى روسى سازمان ملل در زمان استقرارشان در حاشيه مناطق تحت اشغال صرب‌ها در اطراف وکووار، زمينه‌هاى چندانى جهت تحکمى روابط خود با مسکو نمى‌بيند ولى با اين حال به لحاظ تأثيرگذارى سياست‌هاى اين کشور بر روند تحولات منطقه و اميد به اخذ بخشى از بدهى دو ميليارد دلارى روسيه به يوگسلاوى سابق روابط خود را با آن حفظ کرده و سعى مى‌کند مقامات مسکو را به شنيدن تقاضاهاى خود در رابطه با بلگراد ترغيب نمايد.