جمهورى کرواسى از آنجا که کشورى تازه استقلال يافته است، يکى از مهم‌ترين اصول سياست خارجى خود را همانا حفظ و تحکيم اين استقلال قرار داده است. اصل دوم قانون‌اساسى اين کشور دقيقاً به‌همين موضوع اشاره داشته و ضمن تأکيد بر اصل برابرى دولت‌ها و کشورها و استقلال و حاکميت کرواسى به‌عنوان يک کشور واحد و يکپارچه، از دستگاه‌هاى مختلف کشور خواسته است تا براى حفظ و تحکيم استقلال کشور تلاش نمايند. کرواسى همچنين به‌دليل برخوردارى از مهاجران کثير کروات در خارج از کشور، در اصل دهم قانون‌اساسى خود يکى ديگر از مهم‌ترين اصول سياست خارجى کشور را دفاع از حقوق مهاجران کروات در خارج، تقويت ارتباطات با آنان و ترغيب اين افراد به بازگشت ذکر کرده است. از ديگر اصول سياست خارجى کرواسى که در گزارش سالانه آقاى فرانيو توجمان رئيس‌جمهور به مجلسين اين کشور در ژانويه ۱۹۹۶ و همچنين اظهارات مقامات وزارت امور خارجه ذکر گرديده است عبارتند از:


- عدم مداخله در امور ديگران و نفى هر گونه مداخله خارجي.

- تقويت و تحکيم موقعيت منطقه‌اى و بين‌المللى کرواسي.

- نزديکى به غرب و ورود به سيستم همگرائى اروپا.

- ورود به سازمان‌ها و پيمان‌هاى سياسي، اقتصادي، نظامى (منطقه‌اى و بين‌المللي)

- تقويت روابط دوستانه با همسايگان.

- تقويت روابط دوستانه با کشورهاى اسلامي.

- تداوم روند عادى‌سازى روابط با صربستان و مونته‌نگرو (جمهورى فدرال يوگسلاوي).

- پذيرش نقشى مهم در سيستم امنيتى جديد منطقه.

- حمايت از حقوق کروات‌ها در فدرواسيون بوسنى و هرزگوين و گسترش روابط کرواسى با اين فدراسيون.

نقش کشور در سياست خارجى

سرزمينى که هم اکنون کرواسى ناميده مى‌شود طى ساليان متمادى تحت حاکميت امپراتورى‌هاى رم، اتريش - مجارستان و عثمانى قرار داشته و به‌همين دليل از ديرباز مهم‌ترين آرزوى کروات‌هاى تأسيس يک کشور مستقل و واحد بوده است. طراحان سياست خارجى و دفاعى اين کشور همواره تلاش داشته‌اند تا ضمن کسب استقلال، به‌نحوى خود را از ساير اقوام اسلاو جنوبى نيز جدا سازند، ليکن ضرورت‌هاى سياسي، نظامى و اقتصادى و همچنين فشار قدرت‌هاى خارجى همواره مانع از اجراء اين سياست تا قبل از فروپاشى نظام دو قطبى شده بود. اين کشور در دوران بين دو جنگ جهانى همراه با صرب‌ها و اسلوونيائى‌ها، يوگسلاوى اول را تشکيل داد و بعد از جنگ جهانى دوم نيز پس از سرکوب رژيم فاشيست اين کشور توسط متفقين و قواى بروز تيتو، در قالب يوگسلاوى دوم جاى گرفت. کرواسى در قالب جمهورى سوسيال فدرال يوگسلاوى تحت رهبرى تيتو در طول دوران جنگ سرد از سياست عدم تعهد پيروى مى‌کرد و در نظام دوقطبى همراه با ساير جمهورى‌هاى يوگسلاوى سابق نقش منطقه حايل ميان دو بلوک شرق و غرب را به‌عهده داشت.


پس از پايان جنگ سرد نيز طراحان سياست خارجى کرواسى با اغتنام از فرصت به‌دست آمده و تحت حمايت‌هاى آلمان روند جدائى از يوگسلاوى را آغاز کردند و سرانجام موفق شدند بيشترين امتياز را از فروپاشى نظام دوقطبى و عدم اجماع‌نظر بازيگران اصليب بين‌المللى در رابطه با يوگسلاوى کسب نموده و به آرزوى ديرينه خود يعنى استقلال و تشکيل يک کشور واحد داراى حاکميت، جامه عمل بپوشانند. کارگزاران سياست خارجى کرواسى هم‌اکنون راه نزديکى به آمريکائيان را در پيش گرفته و در سياست جديد بالکانى آمريکا، همراه با ترکيه و آلبانى نقش حلقه تحميل کننده محاصره نظامى آمريکا به‌دور بالکان را به‌عهده گرفته است.

عوامل داخلى مؤثر در سياست خارجى

از مهم‌ترين عوامل اصلى در سياست خارجى کرواسى بعد از استقلال، وجود اقليت قابل توجه صرب در اين کشور بود که تحت حاکميت صربستان تا سال ۱۹۹۵ با جداسازى بخشى از خاک کرواسى جمهورى خودساخته کراينا را تشکيل داده بودند. کرواسى براى فائق آمدن بر اين معضل نياز به حمايت‌هاى خارجى داشت و سرانجام نيز توانست در سايه طرح صلح آمريکائيان مشکل هميشگى صرب‌ها را براى خود به‌نحو قابل توجهى حل نمايد. بدين نحو که طى يک عمليات وسيع نظامي، کراينا را از اشغال صرب‌ها خارج ساخت و ساکنين صرب آن را به سمت بوسنى و هرزگوين و اسلاونى شرقى (منطقه کوچکى از کرواسى در مجاورت مجارستان و صربستان) کوچ داد.


از ديگر عوامل داخلى مؤثر در سياست خارجى که مجدداً به مسئله اقليت‌ها بازمى‌گردد، حضور اقليت ايتاليائى تبار در بخش ايستراى کرواسى با مرکزيت پولا است که عامل بروز مشکلاتى در روابط خارجى کرواسى و ايتاليا به‌شمار مى‌رود.


خلق و خوى ملى و تاريخى کروات‌ها نيز يکى ديگر از عوامل مؤثر در سياست خارجى کرواسى است. همان‌گونه که قبلاً نيز اشاره گرديد، کروات‌ها همواره درصدد کسب استقلال و ايجاد يک کشور واحد براى خود بوده و تصور جدائى از ساير اقوام اسلاو را در سر مى‌پرورانده‌اند. ليکن اروپائيان به‌ويژه فرانسه و انگليس با آن مخالفت داشتند زيرا معتقد بودند که تنها راه ثبات منطقه بالکان و اروپاى مرکزي، قرار گرفتن اقوام اسلاو در يک ترتيبات سياسى واحد است. حتى امروزه نيز اروپائيان همچنان از ايده فوق حمايت مى‌کنند، به‌نحوى که آقاى فرانيو توجمان رئيس‌جمهور کرواسى در گزارش سالانه خود به جلسين اين کشور در ژانويه ۱۹۹۶ دقيقاً ضمن اشاره به اين ديدگاه اروپائيان، تأکيد نمود که کشورش پس از استقلال راه خود را مصراً به‌سوى دنياى غرب در پيش گرفته و به هيچ وجه حاضر نيست مجدداً با جمهورى‌هاى يوگسلاوى سابق وارد ترتيبات جديدى شود. توجمان نقطه نظرات اروپا در مورد کرواسى و فشار آنها براى وارد ساختن مجدد اين کشور به ترتيبات بالکانى را غيرواقع‌بينانه توصيف نمود و اعلام داشت کشورش به لحاظ تاريخى و ژئواستراتژيک در جرگه کشورهاى مديترانه و اروپاى مرکزى جاى دارد.

نقش عوامل خارجى مؤثر در سياست خارجى

از مهم‌ترين عوامل خارجى که در حال حاضر داراى تأثيرات قابل توجه در سياست خارجى کرواسى هستند، مى‌توان به مواضع اتحاديه اروپا، روابط ويژه اين کشور با آلمان و آمريکا و رقابت ديرينه‌اش با صربستان اشاره نمود. موقعيت و جايگاه استراتژيک کرواسى در شبه‌جزيره بحران‌خيز بالکانو قرار گرفتن آن در مجاورت دنياى غرب که مى‌تواند گذرگاه ورود آمريکا و قدرت‌هاى اروپائى به مرکز و جنوب شرق اروپا باشد، موجب گرديده تا تأثير عوامل خارجى در سياست خارجى اين کشور بسيار قوى باشد. طراحان سياست خارجى کرواسى معتقد هستند که پس از استقلال کشورشان، جهت تهديدات خارجى از سمت غرب به شرق تغيير يافته و بيشترين تهديد در آينده از جانب صربستان و متحد سنتى آن روسيه صورت خواهد گرفت.لذا ژئواستراتژيست‌هاى اين کشور اولين اولويت سياست خارجى کرواسى را يافتن يک متحد نظامى قوى در غرب دانسته و معتقد هستند شکل ظاهر کرواسى که به‌صورت باريکه‌اى در طول درياى آدرياتيک امتداد يافته است، در آينده مى‌تواند در مقابل تهديدات صربستان بسيار آسيب‌پذير باشد.


لذا براى رفع اين ضعف ژئواستراتژيک بايد اولاً يک گام به جلو گذاشت و بخش‌هائى از غرب بوسنى را در اختيار گرفت و ثانياً در جزاير متعدد کرواسى که به لحاظ نظامى مناسب بوده و مى‌توانند به‌عنوان عقبه نظامى مورد استفاده قرار گيرند، اقدام به تأسيس پايگاه‌هاى نظامى نمود. کرواسى در راستاى اجراء اين دو استراتژي، از يک‌سو قبل از انعقاد توافق‌نامه صلح دايتون اقدام به تصرف بخش‌هاى غربى بوسنى و هرزگوين و واگذارى آنها به ارتش کروات بوسنى (HVO) نمود که در نتيجه موجب شد تا در چارچوب فدراسيون بوسنى و هرزگوين کنترل مناطق مذکور به کروات‌ها برسد و از سوى ديگر جزاير مهم خود از جمله براچ را به آمريکائيان واگذار نمود تا پايگاه‌هاى نظامى جديد خود را در آنها تأسيس نمايد.کرواسى همچنين با گشودن باب جديدى در روابط خود با آمريکا، اجراء بخش قابل توجهى از استراتژى جديد آمريکا در بالکان را به‌عهده گرفته و از اين رهگذر قدرت رقابت خود را در مقابل صربستان به‌نحو چشمگيرى افزايش داده است. برخى معتقد هستند که گرايش بيش از حد کرواسى به آمريکا طى يک سال اخير موجب نارضايتى آلمان، متحد سنتى کروات‌ها شده است.


در مقابل اين ايده، برخى نيز معتقد هستند که آلمان همچنان کرواسى را منطقه نفوذ خود مى‌داند مع‌الوصف با توجه به ملاحظات او در رابطه با اتحاديه اروپا و رقابت فرانسه و انگليس، اجازه داد تا کارى را که خود نمى‌تواند براى کروات‌ها انجام دهد، آمريکائيان به‌عهده بگيرند. در اين ميان نقش اتحاديه اروپا در رابطه با سياست خارجى کرواسى نيز بسيار حائز اهميت است. اتحاديه اروپا معتقد است که جدائى و استقلال کرواسي، با توجه به نيازهاى ژئواستراتژيک اين کشور، مى‌تواند منجر به توسعه هرچه بيشتر نفوذ و مداخله آمريکا در بالکان گردد. لذا تنها راه جلوگيرى از اين امر اعمال فشار بر کرواسى و وارد ساختن مجدد آن به ترتيبات جديدى در بالکان تحت عناوين مختلف است.ليکن کرواسى شديداً در مقابل اين ايده مقاومت نموده و سعى دارد با حمايت آمريکا به خواست‌هاى خود برسد.