جنبش مشت زنان

پس از شکست انقلاب تايپينگ تجاوز کشورهاى امپرياليستى به چين روز به روز به روز شدت مى‌يافت. رواحانيون کاتوليک که تا عمق سرزمين چى نفوذ کرده بودند نه تنها جاسوسى مى‌کردند بلکه در امور داخلى نيز دخالت مى‌نمودند.


در سال ۱۸۹۹، در استان شان‌دون مبارزۀ وسيعى عليه امپرياليست‌ها درگرفت. اين مبارزه به وسيله يک انجمن مخفى به نام اى خه توان يعنى اتحاديه جوانمردان مشت زن رهبرى مى‌شد. شرکت کنندگان در اين مبارزه متشکل از دهقانان، بپيشه‌وران، کارگران صنعت حمل و نقل و طبقاتى از افراد شهرى بودند. هدف حمله اين گروه در ابتدا روحانيون کاتوليک بودند.


به رغم اينکه زمامداران از عاقبت اين جنبش مى‌ترسيدند، درصدد برآمدند رهبرى آن را در دست گيرند. لذا آن را قانونى اعلم داشته و مأموران خود را براى شرکت در آن فرستادند. مشت زنان وارد شهرهاى پکن و تين چين شده و به کليساها و سفارتخانه‌هاى خارجى حمله کردند. در اين هنگام هشت کشور انگلستان، آمريکا، روسيه، فرانسه، آلمان، ژاپن، ايتاليا و اتريش سپاهيان خود را اعزام کرده و آنها در سر راهشان روستاييان چين را قتل عام کرده و بسيارى از دهات را آتش زدند و در اوت سال ۱۹۰۰ وارد پکن شدند. هنگامى که سربازان هشت کشور وارد پکن شدند دولت چين به رياست ملکه سى‌شى به شهر شى‌آن فرار کرده و مشت زنان را شورشى خواند و از کشورهاى تجاوزگر تقاضاى کمک نمود. بدين ترتيب شورش سرکوب شد.


پس از آنکه سربازان هشت کشور وارد پکن شدند دولت چين با آنها وارد مذاکره شد. بدنبال آن قرارداد سال ۱۹۰۱ منعقد شد که دولت چين علاوه بر پرداخت مبلغ هنگفتى غرامت متعهد شد جنبش مردم عليه امپرياليست‌ها را سرکوب نمايد. بعلاوه اجازه داد سربازان کشورهاى خارجى در نقاط مهمى مستقر شوند.

انقلاب بورژوازى

در دهه اول قرن بيستم دولت چين تحت حمايت کشورهاى امپرياليستى قرار گرفت. اين کشورها غير از داير کردن کارخانجات در چين، حق امتياز استخراج معادن را نيز به خود اختصاص دادند. کشورهاى امپرياليستى از يک طرف زمام امور اقتصادى چين را در دست گرفتند و از طرف ديگر به سرزمين چين تجاوز کردند. بطور مثال در سال ۱۹۰۴ انگلستان به تبت تجاوز کرده و شهر لهاسا شمارى از اهالى را به قتل رساند. در اين مورد دولت چين هيچگونه کمکى به مردم تبت ننمود.


در سال ۱۹۰۵ بسيارى از سازمان‌هاى دموکراتيک بورژوازى پايه‌ريزى شدند که مهمترين آنها انجمن انقلابيون چين به رياست دکتر سون يات سن بود. اين انجمن که بعدها بسيارى از افراد انجمن‌هاى ديگر را به خود جذب کرد شعارض چنين بود: طرد منچوها و اعادهٔ چين به وضعيت سابق خود، تأسيس جمهورى و تساوى حقوق در مالکيت زمين. اين انجمن در يکى از اعلاميه‌هاى خود اظهار داشت: به غير از طرد منچوها و بازگردانيدن چين به حالت نخستين، در تشکيلات دولتى و زندگى مردم نيز بايد تغييراتى پيدا شود. با آنکه وظايف گوناگونى بعهده داريم؛ مهمترين آنهارا مى‌توان چنين خلاصه کرد: ازادي، برابرى و نوع دوستي. انقلاب‌هاى گذشته اگرچه انقلاب قهرمانان بود، اما انقاب امروز انقلاب عامه مردم است. دکتر سون يات سن سه اصل مردمى يعنى ناسيوناليسم، دمکراسى و رفاه را مطرح کرد.


شمار اعضاى انجمن انقلابيون بسرعت افزايش مى‌يافت. دولت چين مى‌خواست با حمايت ژاپن از گسترش آن جلوگيرى کند ولى موفق نشد. برعکس عده بى‌‌شمارى از روشنفکران و دهقانان در انجمن‌هاى مخفى شرکت کردند و سربازان ارتش نيز بطور روز افزون به جنبش انقلابى پيوستند.


زمامداران دربار چين به خاطر حفظ حاکميت خد به اقداماتى از قبيل بهبود تشکيلات اداري، اصلاح قانون و رژيم قضايي، قبول شيوه تربيت به سبک اروپايي، تشويق به ايجاد مؤسسات صنعتى و بازرگانى ملى و تشويق به ساخت راه‌آهن دست زدند. حتى تعهد کردند قانون اساسى وضع شده و نجلس به شکل و شيوه اروپايى تأسيس گردد؛ ولى اين اقدامات فريبنده ديگر در ميان مردم مؤثر نبود. آتش انقلاب به سرعت به سراسر کشور سرايت کرد و نمايندگان سياسى استان‌ها ضمن اعلام استقلال استان خود را شهر نانکن کنفرانسى تشکيل داده و جمهورى مردم چين را اعلام داشتند و دکتر سون يات سن بعنوان رئيس جمهورى موقت برگزيده شد و در روز اول فوريه ۱۹۱۲ دولت نانکن بر پا شد.


اما رهبران انقلاب بورژوازى قادر نبودند دهقانان بعنى نيروهاى عمده انقلاب دموکراتيک را کاملاً بسيج کرده و رهبرى نمايند. لذا گرداننداگان انقلاب در بحبوحه پيروزى ابتکار عمل را از دست دادند. با آنکه انقلاب ۱۹۱۱ با شکست روبرو شد؛ ولى داراى اهميت عظيم تاريخى است. اين انقلاب دودمان چين را که به مدت ۳۰۰ سال بر اين کشور تسلط داشت واژگون کرد و به امپراطورى خاتمه داد. علاوه بر آن اثر اين انقلاب از مرزهاى چين گذشت و باعث بيدارى مردم کشورهاى آسيايى شد.