ولى تلاش بن بلا تقريباً بى‌نتيجه ماند، و پس از مدتى به برخى مشکلات اشاره کرده و گفت، از آنجا که عدم کفايت کادر تعليم يافته ما چشمگير بود. مسئله خودگرداني، هم از نظر کمى و هم از نظر کيفي، مشکلات بسيار وخيمى براى کشور در حال توسعه ما به‌بار آورد.



هوارى بومدين نيز براى اصلاحات امور داخلى کشور بيشتر بر سيستم تک حزبي، انقلاب صنعتى و کشاورزى تأکيد مى‌کرد، هدف بومدين از اجراءِ انقلاب صنعتى و کشاورزى در سال ۱۹۷۱، نيل به استقلال و رهائى از وابستگى بود، ولى هر دو برنامه با شکست مواجه گرديد و نتيجه معکوس برجاى گذاشت.


در اينجا به يک سياست استعمارى اشاره مى‌شود که در بين سال‌هاى (۱۹۳۰-۱۸۷۰) رخ داد، به‌عنوان واکنشى در برابر سياست امپراتوري، الجزاير دورهٔ جمهوري، يک سياست استعمار رسمى واکنشى در برابر سياست امپراتوري، الجزاير دورهٔ جمهوري، يک سياست استعمار رسمى را به مورد اجراء گذارد. حکام اين سرزمين اميدوار بودند که با واگذارى زمين‌هاى رايگان، بشرط اقامت در محل، جمعيت فرانسوى روستانشين را افزايش دهند. در ابتدا اهالى ايالات آلزاس و لرن را که دولت در مارس ۱۸۷۰ وعده ۱۰۰،۰۰۰ هکتار زمين مرغوب را به آنها داده بود، با الجزاير دعوت کردند. در عمل، مهاجرت اين تبعيديان که تقريباً همگى کارخانجات بودند با شکست روبه‌رو شد: از ميان ۱۱۸۳ خانوار که با هزينه گزاف يعنى (۶۵۰۰ فرانک براى هر خانواده) در روستا مستقر کردند، تنها ۳۸۷ خانوار در محل باقيماندند. آنگاه، استعمار رسمى با توجه به اولويت از دهقانان جنوب شرقى فرانسه و فرانسويان الجزاير دعوت نمود و اين بار موفقيت بهترى به‌دست آورد. روى‌هم‌رفته از سال ۱۸۷۱ تا پايان ۱۸۸۲، مقدار ۳۴۷،۲۶۸ هکتار به ارزش ۴۳ ميليون فرانک زمين رايگان به‌منظور آبادکردن در اختيار آنان گذارده شده همچنين در سال ۱۸۸۱، ۵۰ ميليون فرانک از فرانسه براى ايجاد ۱۷۵ روستا در مساحتى در حدود ۳۸۰،۰۰۰ هکتار تقاضا کردند که (۳۰۰،۰۰۰ هکتار آن مى‌بايستى از بوميان به‌دست مى‌آمد)، بر اين اساس، بار ديگر يک اقدام پردامنه سلب مالکيت ضرورت مى‌يافت.


از سال ۱۸۸۱ تا ۱۸۹۰ زمين‌هائى با مساحت ۱۷۶،۰۰۰ هکتار به‌صورت ۳۲۰۶ قطعه و غالباً به‌طور رايگان واگذار شد ولى برخى از قطعات زمين‌هاى روستائى با مزايده به مالکيتى فروخته شد که زمين‌هاى خود را به مسلمان اجاره مى‌دادند. پس از سال ۱۸۸۷، اقدامات به‌منظور اجراءِ حقوق دولت از سرگرفته شد، بدين منظور تصويب‌نامه جديدى به‌مرحله اجراء درآمد، تصويب‌نامه پيش گفته تا سال ۱۸۹۹ تعداد ۲۲۴ قبيله را در برگرفت که تصويب‌نامه سال ۱۸۶۳ درباره‌شان اجراء نشده بود، اين عمل زمين‌هائى به مساحت ۹۵۷،۰۰۰ هکتار، بدون محاسبه زمين‌هاى متعلق به شرکت‌هاى کشاورزي، براى خالص جات دولتى فراهم ساخت. در نتيجه اين سلب مالکيت، از سال ۱۸۹۱ تا ۱۹۰۰ مقدار ۱۲۰،۰۹۷ هکتار ديگر در اختيار اروپائيان قرار داده شد، به اين ترتيب، جمع زمين‌هاى واگذار شده از سال ۱۸۷۱ تا سال ۱۹۰۰ تقريباً ۹۸۷،۰۰۰ هکتار بالغ شد.


قوانين مربوط به زمين‌داري، در اثر تغيير دائمي، بيش از پيش پيچيده شده و براى استعمار آزاد حالت بازدارنده پيدا کرده بود. ولى از ۱۸۸۰ تا ۱۹۰۸ نتيجه کار که براى مهاجرين مثبت بود به ۴۵۰،۸۲۳ هکتار بالغ شد. اما استعمار فرانسه موفق شده بود که کمتر از ۳۰ سال از ۱۸۷۱ تا ۱۸۹۸ تقريباً يک ميليون هکتار زمين به‌دست آورد. دامنه استعمار در دورهٔ زرين سال‌هاى پيش از ۱۹۱۴ کم‌کم گسترش بيشترى يافت، در اثر خريدهايى بزرگ که به‌وسيلهٔ مهاجرين نوکيسه صورت گرفت (۴۲۷،۰۰۰ هکتار از سال ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۷) و از سرگيرى استعمار رسمى که (بيش از ۲۰۰،۰۰۰ هکتار زمين ميان سال‌هاى ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۴ واگذار شد که از آن ميان ۵۳۰۰۰ هکتار آن به‌طور رايگان بود)، اروپائيان در سال ۱۹۱۷ مساحتى در حدود ۲،۱۲۳،۲۸۸ هکتار زمين و ۱۹۴،۱۵۹ هکتار جنگل در اختيار داشتند. در سال ۱۹۳۰ در حدود ۲،۳۵۰،۰۰۰ هکتار و در سال ۱۹۳۴ قريب ۲،۴۶۲،۵۳۷ هکتار زمين به اروپائيان تعلق داشت.


در زمينه توليد، کشاورزى اروپائى تحت حمايت سياست اعتبارات و يک برنامه وسيع آبيارى از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۴ به‌طور قابل ملاحظه‌اى مدرنيزه شد. اگر از ۹۵،۵۰۰ هکتار زمين قابل کشت، سطح زير کشت از ۴۲،۰۰۰ هکتار فراتر نرفت، معذالک فنون کشاورزى در زمينه کشت غلات، تاک، درختان ميوه به‌طور همه جانبه ترقى نمود. مکانيزه کردن کشاورزى گسترش يافت و از هر گونه مقياسى و معيار مطلوب پس از ۱۹۴۸ فراتر رفت، (هر خرمن کوب تقريباً ۱۰۰ کارگر را حذف کرد و بيکار نمود). زمين‌هاى معروف به تاکستان بسيار افزايش يافت و ميان سال‌هاى ۱۹۲۹ و ۱۹۳۵ از ۲۲۶،۰۰۰ به ۴۰۰،۰۰۰ هکتار رسيد، سطح توليد متوسط تقريباً دو برابر شد (۱۹۲۹-۱۹۲۰) متوسط سالانه ۹،۲۶۵،۰۰۰ هکتوليتر ۱۹۳۸-۱۹۳۰، ۱۷،۱۰۰،۰۰۰ هکتوليتر). پس از اين اوج، کشت تاک از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۷ با کاهشى موقتى قرين شد، پس توليد آهنگ شتابان خود را از سرگرفت و از حد متوسط‌هاى گذشته نيز فراتر رفت؛ ۱۸،۳۰۰،۰۰۰ هکتوليتر در سال ۱۹۵۳، ۱۹،۳۰۰،۰۰۰ هکتوليتر در سال ۱۹۵۴.


على‌رغم مشکلات فزاينده فروش شرکت‌هاى توليدى فرآورده‌هاى تاک، سرمايه‌گذارى را بيشتر مى‌کردند، بازده را بالاتر مى‌بردند و بر سرعت حجم توليدات مى‌افزودند. مالکيت عظيم تاکستان‌ها، شامل ۴۴۲۵ مزرعه يعنى ۱۵% تمام مزارع بود و مساحت ۲۶۶،۵۰۰ هکتار (۷۲% تمام کشتزارها) را د‌ربر مى‌گرفت، و بيش از سه‌چهارم محصول الجزاير را توليد مى‌نمود. کشت و بهره‌بردارى از تاک به‌عنوان اولين درآمد الجزاير کشاورزى ادامه يافت و در سال ۱۹۵۳ مبلغ ۵۵ ميليارد فرانک درآمد ببار آورد.


کشت غلات اروپائى که ۲۸% از سطح زير کشت غلات را شامل مى‌شد، به‌طور متوسط ۴۴% از تمام توليد را دربر مى‌گرفت. پيشرفت‌هاى توليد در سال‌هاى ۵۴-۱۹۵۳ امکان داد تا در مساحت‌هاى کمتر، حداکثر ارقام محصول سال‌هاى ۱۹۱۳-۱۹۰۹ به‌دست آيد. شگفت آورتر از اين، ترقى ميوه‌جات و سيفى‌جات بود. محصول اينها از ۱۰۰،۰۰۰ تن در زمان قبل از جنگ به ۳۴۰،۰۰۰ تن در سال ۱۹۵۴ بالغ شد که ميليارد فرانک ارزش داشت.


روى‌هم‌رفته، کشاورزى اروپائى که کمتر از ۱۰% از جمعيت اروپائى را به‌سوى خود کشيده بود، ۵۵% از ارزش کل توليد الجزاير (محصول گياهى و حيواني) و ۶۶% از محصول گياهى را به‌تنهائى ايجاد مى‌کرد. در حدود سال ۱۹۵۴ قلمرو کشاورزي، استعمار سرمايه‌اى قريب ۶۰۰ ميليارد فرانک بادرآمد خالص سالانه ۹۳ ميليارد فرانک به‌بار مى‌آورد.


براى مالکين و صاحبان سهام شرکت‌هاى کشاورزي، اين دوره در حکم عصر طلائى بود. تمرکز مالکيت، اما موجب کاهش چشمگير جمعيت روستائى اروپائى شد که در شهرها و بويژه در شهرهاى بزرگ گرد آمدند.