بالاتنه در راهرفتن در جهت مخالف هر پا عمل مىکند، مگراينکه از حرکت دستها جلوگيرى شود، زمانى که پاى راست به طرف جلو نوسان مىکند بازوى چپ نيز به طرف جلو نوسان مىيابد و بالعکس، اين عمل بدون اينکه کار ماهيچهها مشهود باشد انجام مىشود و در توازن و چرخش لگن کمک مىنمايد. و در واقع يک حرکت بازگشتنى مىباشد. وقتى از نوسان بازو جلوگيرى شود بالاتنه در همان جهت لگن مىچرخد که يک قدم وگام ناموزونى را ارائه مىدهد.
مارى و همکاران وى (۱۹۶۷) با استفاده از عکاسى منقطع درباره عمل قسمتهاى بالايى بدن در موقع راهرفتن بررسىهايى انجام دادند. آنها به حرکتهاى بازو و آرنج و ساعد در فلکشن و اسکتنشن دقت کرده و متوجه شدند گرچه فرم دامنه نوسان بازو از يک شخص تا شخص ديگر متفاوت است ولى دست تمام افراد داراى يک فرم مشابه در تمام آزمايشات است. حتى در سرعتهاى بالاتر که افزايش دامنه با سرعت بيشتر نيز همراه است، يعنى با فزايش هايپراکتنشن بازو و ا فزايش فلکشن آرنج در نوسان رو به جلو هنوز فرم مشابهى در حرکتهاى بالاتنه در راهرفتن وجود دارد. در موقع تماس پاشنه پاى مخالف بيشترين فلکشن در مفاصل شانه و آرنج بوجود مىآيد و بيشترين اکستنشن اين دو مفصل در موقع تماس پاشنه پايى که در همان طرف است صورت مىگيرد.
در يک بررسى از عمل ماهيچههاى دست، هوک (۱۹۶۹) متوجه شد که بازوها بدون هيچ استفاده ماهيچهاى و در راهرفتن معمولى روى يک سطح نوسان مىکنند و در حقيقت عمل پاندولى آنها به علت عمل عضلهاى و نيروى جاذبه است. دلتوئيد ميانى و خلفى و گرد بزرگ ماهيچههايى بودند که او متوجه شد فعال و مهم هستند و اين در حالى بود که دوتاى آخرى بيشتر در نوسان معکوس فعال بودند. عضله دلتوئيد خلفى در آخر مرحله نوسان منقبض مىشود و مانند يک ترمز عمل مىکند و در کنترل حرکت نقش دارد. دلتوئيد ميانى در خلال فلکشن و اکستنشن بازو و در مفصل شانه فعال است. اين عضله اصلاً دورکننده بازو است و به نظر مىرسد که عمل اصلى آن ممکن است جلوگيرىکننده بازو در تماس با بدن در انواع مختلف راهرفتن باشد.